متعلّق به اين گروه مىداند. بر اساس گفتمانى كه وى مطرح مىكند، اين گروه، شاخه اصلى و بخش اعظم اماميّه هستند. وى از شيعه اخباريّه و حشويّه، در تقابل با شيعه اماميّه ياد مىكند و در عين حال، تأكيد مىكند كه آنان تقريباً منقرض شدهاند. با توجّه به اين كه به كارگيرى اصطلاح شيعه اصولى در سده ششم و با اين گستردگى، در كتب باقى مانده از آن دوره، تقريباً بىسابقه است و بر اساس ديدگاه رايج، تقابل اصولى و اخبارى متأخّر از سده دهم هجرى شكل گرفته است. اين مقاله، بر آن است تا با استفاده از واكاوى و تحليل دادههاى كتاب نقض، جايگاه و مفهوم اصطلاح «شيعه اصوليّه» را در گفتمان عبد الجليل قزوينى رازى، كشف كند.
2. اصول عقايد و مبانى كلامى «شيعه اصوليّه» در آينه كتاب «نقض»
گرچه عبد الجليل قزوينى، خود را يك شيعه اصولى مىداند و بالطبع، كتاب وى مىتواند آينه تمامنماى باورهاى شيعه اصولى در سده ششم هجرى باشد، با اين حال، ما در اين جا تنها مواردى را بيان خواهيم كرد كه اوّلاً عبد الجليل در خصوص انتساب آنها به شيعه اصوليّه، تصريحى داشته باشد و همچنين از اهميّت بيشترى برخوردار باشند.
گزارش عبد الجليل نشان مىدهد كه در سنّت كلامى اماميان اصولى آن دوره، بحث پنجگانه بودن اصول دين، نهادينه شده بوده است. در اين صورتبندى، با تأكيدى بر جايگاه نهاد امامت، اين مقوله، به عنوان سومين ركن از اركان پنچگانه (و نه چهارمين) مطرح بوده است.۱
از ديگر باورهاى عبد الجليل - كه مىتواند يكى از عوامل تأثيرگذار در شكلدهى باورهاى شيعه اصولى باشد - ، باور به عدم حجّيت اخبار آحاد است كه گرايش مشهور مكتب متكلّمان بغداد است.۲ عبد الجليل، معتقد است كه مذهب محقّقان شيعه - يعنى شيعه اصوليّه - اين است كه اخبار آحاد، ايجاد علم و عمل نمىكند.۳
1.نقض، ص۵۴۶-۵۴۷.
2.ر.ك: «اصول فقه»، پاكتچى، دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج ۹، ص ۲۹۹ - ۳۰۰.
3.ر.ك: نقض، ص ۲۶ و ۲۸۸ و ۳۹۴.