اين نوع تقريب، هدف اصلى، ايجاد جبهه واحد در جهان اسلام، در برابر بيگانگان است.۱ چنين انگيزه و دغدغهاى در ميان پيشينيان نبوده است و حتّى در برخى ادوار، مانند دوره صفويه، جهان اهل تسنّن، بيش از جهان كفر و الحاد، آماج حساسيتهايى بوده است؛ بهطورى كه شاهان صفوى، حاضر به همراهى و همكارى با فرنگ، عليه حكومت سنّىعثمانى بودند!
به هر روى، گفتگو در باره اين بخش از دادههاى نقض، دستكم از سه نظرگاه مهم است:
1. تبارشناسى عقايد شيعى؛
2. آگاهى تطبيقى به وضعيت كنونى؛
3. پيشنيازهاى تقريب مذاهب.
جهت نخست، ارزش تاريخى دارد؛ جهت دوم اهميت كلامى؛ و جهت سوم، از بايستههاى زيست دينى و معقول در جوامع اسلامى است.
اگرچه اين جستار كوتاه، بيشتر «احترام به بزرگان اهل سنّت» را در نقض مىكاود، بىترديد اگر منظرهاى ديگرى نيز پيش ديد محقّقان آيد، كموبيش تفاوتهاى ديگرى آشكار مىشود. گزينش اين چشمانداز، از آن روست كه اوّلاً مواد و مطالب مطرح در آن، نيازى به تفسير و تأويل ندارند و چنان روشن و گويا هستند كه به هيچ بهانهاى، قابل انكار و توجيه نيستند، حتّى به بهانه «حمل بر تقيه»؛ زيرا وضعيت شيعه در شهر رى، در قرن ششم، بهگونهاى نبوده است كه دانشمند نامدارى مانند عبد الجليل را وادار به تقيه كند.۲ ثانياً در ميان اختلافات عقيدتى و كلامى شيعه با اهل سنّت، آنچه بيش از همه، كينه و دشمنى مىزايد و نفرت و خشم مىپراكند، توهين به
1.البته در زمان تأليف نقض نيز - كه اواخر دوره سلجوقى است - ، كموبيش مسئله وحدت اسلامى در برابر بيگانگان و كفّار مطرح بود؛ به دليل هجوم صليبيان از غرب و حملات تركان از شرق (ر.ك: نقض، ص۲۷۶، ۴۳۶ و ۵۷۷؛ تعليقات نقض، ص ۱۳۰۹).
2.«معرفى و بررسى كتاب نقض»، سيّد مرتضى حسينى شاهترابى، مجله سخن تاريخ، ش ۳.