كتاب «نقض» و اعتدال مذهبى‏ - صفحه 467

سده‏هاى نخست، نياز چندانى به گرايش‏هاى مصنوعى در مسئله تقريب مذاهب نداشتند؛ زيرا در ميان باورهاى رسمى و معتبر آنان، چيزى كه نزاع‏هاى اجتماعى را برانگيزاند، چندان نبود كه براى تدارك آن، ضرورت تقريب را احساس كنند.
اگر تقريب را نوعى عقب‏نشينى تاكتيكى بدانيم كه ضرورت‏هاى اجتماعى بر پيروان مذهبى خاص تحميل مى‏كند، نقض به‏كلّى از آن برى است؛ زيرا در هيچ‏جاى اين اثر، هيچ اثرى از عقب‏نشينى نيست كه حرمت‏گزارى به بزرگان اهل سنّت را نمونه دوم آن بدانيم. تقريب معمولاً در محيطهايى ضرورت اجتماعى مى‏يابد كه در آنها تندروى باشد. چنين تندروى‏هايى در دوران پيش از صفويه، كمتر از آن بوده است كه انديشه اجتماعى تقريب شكل بگيرد و به قلم و زبان نويسندگان تحميل شود. نيز تقريب، بيشتر زاده ضرورت وحدت مسلمانان در برابر بيگانگان است و اين ضرورت، از ويژگى‏هاى عصر جديد است.
عبد الجليل در نقد و نقض آراى اهل سنّت، بسيار دقيق، بى‏محابا و دلير است. شيوه كلامى او در بازنمايىِ عقايد شيعى، به او اجازه مداهنه و مدارا نمى‏دهد. چنين نويسنده‏اى اگر جايى انصاف ورزد و بزرگى از بزرگان اهل سنّت را به تيغ طعن و لعن سر نيفكند، از باب تقيّه و تقريب نمى‏تواند بود؛ زيرا آن جا كه بايد تيغ بركشد و شمشير زند و باورهاى‏منحرف را رسوا كند، هيچ دريغ و تسامحى ندارد؛ چنان‏كه شاگرد نامدار او، ابن شهرآشوب، چنين بود.۱
پس اگر در جايى، اتّهامى را از خلفاى نخستين مى‏پيرايد و در رد و انكار آن مى‏كوشد، نام آن، «كوتاه آمدن» يا «تقيّه» يا مماشات تقريبى نيست. آرى؛ اگر كسى بتواند نشان دهد و ثابت كند كه در كتاب نقض، گاهى مؤلّف، از مبانى دينى‏خود كوتاه آمده و تقيّه كرده است، مى‏تواند «تنزيه عايشه»۲ و مانند آن را هم بر تقيّه و تقريب

1.ر.ك: معالم العلماء، ص ۱۴۵.

2.نام يكى ديگر از آثار عبد الجليل قزوينى رازى (ر.ك: نقض، مقدّمه مصحح، ص هجده). مؤلّف نقض، خود نيز در كتاب (ص‏۲۹۵)، به اين اثر اشاره مى‏كند. اين اثر در ردّ اتهام قذف بر عايشه است؛ امّا توبه را بر عايشه در ماجراى جمل واجب مى‏شمارد. همچنين در كتاب نقض، او را به دليل ممانعت از دفن امام حسن عليه السلام در كنار پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله سرزنش مى‏كند (ص ۶۳۹). در باره اين كتاب، ر.ك: الفهرست، ص‏۸۷؛ روضات الجنّات فى أحوال العلماء و السادات، ج ۴، ص ۱۸۶؛ رياض العلماء، ج ۳، ص ۷۲.

صفحه از 482