كتاب «نقض» و اعتدال مذهبى‏ - صفحه 473

است. سلاح او در نقض، جدليات كلامى است؛ امّا مرز ميان مناظره و اتّهام‏پراكنى را پاس مى‏دارد. خشونت كلامى نقض، در حد «مصنّف بى‏انصاف» يا «مجبّره بيچاره» يا «خواجه نوسنّى»۱ است. يكى از نقدهاى مهم و مكرّر وى به نويسنده بعض فضائح الروافض، استفاده فراوان آن كتاب از تهمت‏هاى مذهبى است.
پندارى از عهد خلافت ابو بكر إلى هذا اليوم در همه اصحاب سنّت، از اين مصنّف فاضل‏تر و عالم‏تر و متعصّب‏تر و مشفق‏تر نبوده است كه كتابى بسازد و آن را بعض فضائح الروافض نام نهد. پس فرا مى‏نمايد كه او عالم‏تر و فاضل‏تر از همه متقدّمان و متأخّران است تا چندين تشنيع و دروغ و بهتان بعد از پانصد سال جمع كند و مسلمانان را ملحد خوانَد و تهمت نهد.۲
او مى‏كوشد كه اختلافات ميان شيعه اصوليه و اهل سنّت را از آنچه مى‏نمايد، كمتر كند. به همين دليل هر جا كه فرصتى‏دست مى‏دهد، اصول مشترك ميان همه مذاهب اسلامى را يادآورى مى‏كند.
بحمد اللَّه هيچ مسلمان، منقبت و مدح آل رسول را منكر و جاحد نباشد و بشنوند و دوست ندارد، مگر كسى كه مجبّر و انتقالى باشد... .۳
همچنين معتقد است اگر اختلافى هم وجود دارد، نبايد مايه تبعيض و نزاع شود. از حاكمان نيز مى‏خواهد كه اين دست اختلافات كلامى را بهانه ظلم به مخالف نكند؛ زيرا حاكم از آن رو كه حاكم است بايد همه را به يك چشم ببيند و جامعه را در بستر اختلافات مذهبى نيفكند:
مذهب و مقالت اسلاميان مختلف است و پادشاه، راعى و رعيت باشد و راعى را با آفتاب مشابهت كرده‏اند كه بر همه بقاع به نيك و بد تافته شود. و نيك و بد به دنيا به حجّتْ ظاهر شود و به قيامت پديد آيد محق از مبطل و

1.نسبت «نوسنّى» به مؤلّف فضائح الروافض، از آن روست كه وى در مقدّمه كتاب خود مى‏گويد: «من پيش‏تر رافضى‏بودم و سپس به سنّت روى آوردم».

2.همان، ص‏۱۶۲.

3.همان، ص ۷۵.

صفحه از 482