تقى از شقى و موافق از منافق.۱
عبارت «نيك و بد به دنيا به حجّتْ ظاهر شود و به قيامتْ پديد آيد محق از مبطل و تقى از شقى و موافق از منافق» از منظر همزيستى دينى، بسيار مهم است. اين مبنا كه حقيقتْ چندان آشكار نيست كه كسى منكر آن را كور بداند، پايه و اساس مداراى دينى است. عبد الجليل، به درستى گفته است كه در اين دنيا، سر و كار ما با حجّتهاى ظاهرى است؛ امّا فقط «به قيامت پديد آيد محق از مبطل و تقى از شقى و موافق از منافق». فقط بر پايه همين مبناست كه مىتوان پيروان همه مذاهب اسلامى را به شرط اعتقاد به توحيد و اصول دين، اهل نجات دانست:
زهّاد و عبّاد و اهل اشارت و اهل موعظت، همه عدلىمذهب بودهاند و مذهب سلف صالح گفتهاند و از جبر و تشبيه تبرّا كردهاند؛ چون عمرو عبيد و واصل عطا و حسن بصرى و شيخ بو بكر شبلى و جنيد و شيخ روزگار، بايزيد بسطامى، و بو سعيد بو الخير. و شيعه در اين جماعت، ظن نيكو دارند از بهر آن كه عدلى و معتقد بودهاند ... و از ائمّه لغت، خليل احمد، شيعى بوده است و ابن السكّيت، صاحب اصلاح المنطق و سيبويه و عثمان جنى... و شيخ بو جعفر طوسى در كتاب أسماء الرجال آورده است: و كان محمّد بن ادريس الشافعى من أصحابنا... زبيده زن هارون الرشيد - رحمة اللَّه عليها - شيعه و معتقد بوده است... فضلبن سهل ذو الرياستين، كه وزير مأمون بود... فردوسى طوسى، شيعى بوده است... و در كسايى خود خلافى نيست... و خواجه سنايى غزنوى... . ۲
بنگريد و بسنجيد اين سخن را با مبناى كسانى كه به هر دستاويزى مىكوشند فردوسى و سنايى و مولوى و بايزيد را از جرگه اسلاميان بيرون كنند تا در نهايت، خود بمانند و مريدانشان!
3. پاسداشت حرمت صحابه و بزرگان اهل سنّت
عبد الجليل، اهل لعن و تكفير نيست؛ بلكه در جاىجاى نقض، در باره صحابه و