كتاب «نقض» و اعتدال مذهبى‏ - صفحه 476

بدان معناست كه «مذهب شيعت در حق صحابه، كفر و شرك نيست؛ آن است كه با وجود امير المؤمنين على عليه السلام بو بكر و غير بو بكر را استحقاق امامت نيست به فقد شرايط موجبه.۱ بر همين پايه است كه وقتى شعرى را در مدح خلفا از زبان يكى از دانشمندان شيعى نقل مى‏كند، نقد و انكارى بر آن نمى‏افزايد.۲ شكايت عبد الجليل، از اين است كه چرا سهم و مقام امير المؤمنين را گاهى كتمان مى‏كنند.
آنچه گفته است كه فتح ديار گبركان و ديار كافران در عهد عمر خطّاب بود، چنين است و بر اين قولْ انكار نيست؛ امّا از ذكر اسامى مبارزان و نياكان كه جهاد كرده‏اند و غزوات و فتح‏ها به دست و تيغ ايشان بر آمده است، همچنين است و بوده است - جزاهم اللَّه عن الإسلام و المسلمين خيرا - ... و از غايت ناصبى‏اى خارجى‏اى، امير المؤمنين را ياد نكرده است... امّا خالد، پسر وليد مغيره، كه دشمن مصطفى است و سعد پدر عمر است كه سر حسين على، بريده است و شرحبيل مشير معاويه است، در كشتن حسن على و خواجه فريضه شناسد نام ايشان به نيكى ياد كردن و امّا نوبت چون به على و آل او رسد، بغض مادرآورش رها نكند...۳ و حديث فضل و منقبت عمر و فتح‏هاى بلاد و آثار اسلام همه معلوم است و شيعه، آن را انكار نكرده‏اند؛ امّا اين مصنّف را ممكن نيست كه در اين كتاب فصلى در فضل صحابه بگفته باشد، بى منقصتى از آن علىّ مرتضى.۴
عبد الجليل، به اين مقدار نيز بسنده نمى‏كند و گاه برخى روايات تاريخى را كه در نقد و نفى صحابه است، سست مى‏شمارد و انتساب آنها را به شيعه اصوليه جفا مى‏خواند؛ از جمله، اتّهام همراهى ابو بكر با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هنگام هجرت از مكّه، به دليل هراس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از خيانت وى؛ مشاركت عمر، ابو بكر و برخى از صحابه در ماجراى ترور پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در عقبه؛ احاديث ارتداد همه مسلمانان پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله

1.همان، ص‏۲۵۷.

2.همان، ص‏۱۴۵ - ۱۴۶.

3.همان، ص‏۱۴۹ - ۱۵۰.

4.همان، ص‏۱۷۷.

صفحه از 482