سخن آخر
يك. نقض، پيش از آن كه نقد اهل سنّت يا دفاع از اصول شيعه باشد، نقد كتابى است كه تهمتهايى را بر شيعه روا داشته و نياز به پاسخ بوده است. روى سخن او بيشتر با كسانى است كه شيعه اصولى را از غلات و حشويه جدا ندانستهاند.
دو. مؤلّف دانشمند نقض، بيش از مذاهب، به گرايشهاى افراطى در ميان آنها، پرداخته است.
سه. هنر عبد الجليل، آن است كه بدون ذرّهاى عقبنشينى از اصول مذهب، حرمت اصحاب و بزرگان اهل سنّت را پاس داشته است. دفاعيات او از اصول و فروع مذهب شيعه، بسيار جدّى و استوار است؛ امّا هرگز در دفاع از شيعه، قلم خود را به ظلم و جفا بر ديگران نيالوده است.
چهار. تشيّعى كه عبد الجليل از آن دفاع مىكند با آنچه در روزگار ما جارى است، در جزئياتْ تفاوتهايى دارد.
پنج. كتاب نقض را مىتوان مدرسه شيعه اصوليه دانست و بر پايه آن با حشويه و اهل غلو احتجاج كرد؛ زيرا اين اثر، برايند و عصاره انديشههاى شيعى در اعصار گذشته است و با استناد به آن مىتوان سير انديشه شيعى را از قرن نخست تا اكنون، بررسيد. در اين بررسى، آشكار مىگردد كه چه افزودههايى بر تشيّع تحميل شده است كه پيشتر نبوده است. نيز نمايان مىشود كه اكثر اين افزودهها از سوى غاليان بوده است.
شش. عبد الجليل، در عين آن كه در برابر تهمت و افترا به شيعه، واكنشهاى تندى از خود نشان مىدهد، امّا هيچگاه از جاده انصاف و اعتدال بيرون نمىرود و هماره حرمت بزرگان مذاهب و دانشمندان نامى هر مذهبى را نگه مىدارد.
هفت. نقض و صاحب آن، در حديثْ اهل درايت اند و در تفسير، نصگرا و تأويلگريز.
هشت. نقض را مىتوان يكى از منابع تاريخى «تقريب مذاهب» شمرد؛ امّا قصد مؤلّف آن، تقريب نبوده است. در عين حال، مىتوان اين كتاب مهمّ كلامى را