است كه در شهور سنه خمسمائه كه پنجاه و شش سال است كه در قزوين فتنهاى پديد آمد و شهر جنگى ببود خواجه امام ابواسماعيل حمدانى - رحمةاللَّه عليه - به اصفهان رفت پيش سلطان محمّد و آن جا با ملاحده - لعنهم اللَّه - مناظره كرد و ايشان را منكوس و مخزول كرد ... . ۱
- روز بدر راست مىگويد على كجا بود كه وليد بن عتبه و طعيمه عدى را و نوفل خويلد را و كان من اشد المشركين و ابوقيس برادر خالد را تا به سى و پنج نفس همه را نه على كشت؟ و على آن جا كجا بود كه همه اصحاب و فريشتگان سى و پنج كافر را كشته بودند على به تنهايى سى و پنج كافر را كشته بود و مظفر شده؟ ۲
5. اشاره به عقايد گوينده
مؤلّف، جمله به جمله گفتهها را با استناد به اعتقاد خودِ مجبّران پاسخ گفته و نقض كرده است. استنادات گاه از كتاب خدا و گاه اشاره به سيره و روايات است. نويسنده كتاب، جبرى مذهب است و عبد الجليل او را مجبّر مىخواند، به همين دليل، جوابهاى خود را در ردّ وى با ارجاع به اعتقادات كلامى آنها بيان مىكند. اوّلين چيزى كه به آن اشاره مىگردد، اين است كه وى در ابتدا نوشته است: «پس بر سبيل اختصار بدان اى برادر ۳ كه مؤلّف به آن، ايراد گرفته است:
- امّا جواب اين لفظ كه بر سبيل امر اشارت كرده است كه «بدان اى برادر» آن است كه به مذهب اين قائل اين برادر بايد كه فاعل و مخيّر باشد و او را در فعل خويش اختيارى باشد تا بداند اگرنه اين امر و اشارت لغو و بى فايده باشد. ۴
- صحابه را - رضى اللَّه عنهم - گفتن و نوشتن بر مذهب مجبّره خطا باشد كه رضاى خدا چون در مشيت باشد اگر نخواهد راضى نباشد تا در اجراى الفاظ مذهب فراموش نكند. ۵