نثر به كار رفته است كه به محتواى اثر غنا مىبخشد:
- اگر به اجماع مسلمانان و نزول آيت بدين فتح و ظهور قول مصطفى و شعر شعرا خواجه نوسنّى انكار مىكند، بغداد كم زنبيلى گير. ۱
- اكنون چون خبث عقيده و كينه سينه او، معلومِ خواجگان ديندار شده است و بدو التفاتى نمىكنند، زبان و قلم به مساوى و مثالب ايشان تباه و سياه كرده و بر اين گونه تصنيف مىسازد و خود نمىداند بگفت چنو خسى دَنَسى ناكسى شوم، رويى خسيسطبعى غبار تهمت بر چهره اهل دين و دولت ننشيند كه: آب دريا كزو گهر زايد، به دهان سگى نيالايد. ۲
- نقل بى اصل امّا «كلّ إناءٍ يرشح بما فيه»، در سينهاى كه بغض پسر ابو طالب مأوا گرفت، يك ذرّه طرفه نشايد داشتن. ۳
چهار. تمثيل
مثالهاى حكمى براى روشن شدن مطلب، از ويژگىهايى است كه در نثر اين دوره، كم كم جا باز مىكند و در نثر فنّى، گستردهتر مىشود. در اين كتاب نيز مؤلّف از اين روش سود برده است:
- و مثال اين ناقل چنان است كه گويند: زنگىاى در آينه نگاه كرد روى سياه و زشت خود را به آينه نسبت كرد تا از آينه به زبان حال آواز آمد كه: گناه روى زشت خود را به من حوالت مساز مگر كه از مادر آوردهاى، پس از بيچاره چون در روى نخواندندى. ۴
پنج. به كار بردن واژههاى عربى
واژههاى عربى، به وفور در كتاب نقض يافت مىشود؛ واژههايى چون: شهور، سنه، ثلاث و ثلاثين و خمسمائه، كتاب، مفرد، طالب، ميسّر، علما، طايفه، وقوف، استقصا، تفحّص، وقوف، استبعاد و... كه ذكر آنها موجب تطويل است و تنها به بيان مواردى، اكتفا مىشود.