انتخاب کنند و به آنان اعتماد نمایند و به مقدار زیاد از ایشان حدیث نقل نمایند. پدرم [شهید دوم] چنین سخنی در باره مشایخ صدوق اظهار میکرد. نباید پنداشته شود که عدم ذکر آنان در کتابهای رجالی، حاوی محل اعتماد نبودن ایشان است. عدم بررسی میتواند معلول عواملی از جمله نداشتن تألیف باشد. اکثر کتابهای رجالی قدما تنها بسنده به مصنّفان کردهاند و طریق خویش را به روایات مذکور در کتب آنها برشمردهاند.1
ب) توثیق علامه حلی، شهید اول، صاحب معالم، میرداماد، حرعاملی، وحید بهبهانی و...
بسیاری از علما و فقها احادیثی را که محمد بن اسماعیل در طریق آن قرار گرفته، توصیف به صحت کردهاند، که ما به پارهای اشاره میکنیم:
علامه حلی (م726ق): وی احادیثی را که در سند آن محمد بن اسماعیل نیشابوری قرار گرفته، صحیح دانسته و بر طبق آن عمل کرده است؛ به عنوان نمونه مینویسد:
قد روی ابن يعقوب في كتابه في الصحيح، عن محمد بن إسمـاعيل، عن الفضل بن شاذان، عن حماد بن عيسی وابن أبي عمير، عن معاوية بن عمار، عن أبي عبد الله _ علیه السلام _ : المستحاضة تنظر أيامها ...، وهذه رواية صحيحة وعليها أعمل.۲
شهید اول (م786ق): وی در مسأله یازده از مبحث «قراءة الصلوة» حدیثی را که محمد بن اسماعیل در طریق آن قرار گرفته با تعبیر: «و روینا فی الصحیح»، استوار و صحیح دانسته و بر طبق آن فتوا داده است.۳
شهید دوم (م965ق): وی ادعای اجماع کرده که همه اصحاب و بزرگان شیعه،حکم به صحت اخبار وی میکنند۴ .
صاحب معالم (م1011ق) مینویسد:
فراوانی نقل کلینی از وی بیانگر والامقامی و نیک بودن محمد بن اسماعیل است، به علاوه گزیده و دستچین بودن اخبارش، مؤیّد کمال وی است. افزون این که بسیاری و از جمله علامه حلی اخبار وی را به صحت توصیف کردهاند. دست کم، اخبارش «حَسَنه» به شمار میآیند.۵
1.. منتقی الجمان، ج۱، ص۳۹، فائده۹.
2.. منتهی المطلب، ج۲، ص۴۱۲؛ الكافی، ج۳، ص۸۸، ح ۲.
3.. و روینا فی الصحیح عن زرارة، عن الباقر _ علیه السلام _ تجزئ فی الركعتین الأخیرتین ان تقول: سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أكبر، و تكبر و تركع (الكافی، ج۳، ص۳۱۹، ح ۲؛ ذكری الشیعة فی أحكام الشریعة، ج۳، ص۳۱۴).
4.. تعلیقة علی منهج المقال، ص۲۹۹.
5.. و لعل فی إكثار الكلینی من الروایة عنه شهادة بحسن حاله، مضافاً إلی نقاءة حدیثه و قد وصف جماعة من الأصحاب أولهم العلامة أحادیث كثیرة هو فی طرقها بالصحة. و یقوی فی خاطری إدخال الحدیث المشتمل علیه فی قسم الحسن (منتقی الجمان، ج۱، ص۴۵).