برای من هزار کلید که یک باز کننده هزار بابی است و هر کدام به هزاران عهد میانجامد را ودیعه نهاد.
همچنین میتوان به کار رفتن لفظ «کلمه» و یا «حرف» به جای لفظ «باب» در برخی روایات را شاهدی بر این مطلب دانست که گاه لفظ باب و کلمه به همراه هم نیز در روایات آمده است؛ مانند روایت:
اوصی الی علی الف باب یفتح کل کلمة و کل باب الف کلمة و الف باب.۱
الف باب علم و آگاهی ویژه
آنچه گذشت، روشن مینماید این علم، علمی ویژه و برای تنها وصی و خلیل حضرت رسول صلی الله علیه وآله امکان تحقق داشته است؛ لذا در روایات مشاهده میشود که پیامبر گرامی در بیماریای که منجر به رحلتشان شد، وقتی فرمودند: «ادعوا لی خلیلی»، و برخی نزدیکان حضرت، افراد مورد نظر خود را حاضر نمودند. ایشان از آنها اعراض نموده، روی برگرداندند، اما وقتی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر شدند، جریان گفت و گو و تعلیم الف باب صورت پذیرفت و انتقال علوم به جانشین پیامبر تحقق یافت.۲
این امر نشان میدهد که تحمل و محقق شدن این تعلیم و تحدیث برای هر کس مقدور نبوده است و این گفت و شنود را گفت و گویی عادی و فقط گفتن و شنیدن نباید به شمار آورد، بلکه انتقال علومی لدنی و الهی و با خصوصیات معجزگون بوده است.۳ از نشانههای این امر آن که در برخی از روایات، ویژگیهایی برای این گفت و گو فراتر از صحبت نقل شده
1.. الخصال، ج۲، ص۶۵۱.
2.. الکافی، ج۱، ص۲۹۶ و ۲۹۷؛ بصائر الدرجات، ص ۳۱۳، ح۱ و ح۲ و ح۳؛ الخصال، ج ۲، ص۶۴۳، ح۲۱؛ ج ۲، ص۶۵۲ و ۶۴۹ و ۶۴۷.
3.. ملاصدرا با استناد به روایت الف باب، علم و آگاهیهای امام را اجتهادی و سمعی نمیداند، بلکه بر این باور است که دانش ایشان کشفیِ لدنی است و بر قلب امام افاضه میشود. وی معتقد است که مراد از تعلیم پیامبر (علمنی رسول الله...) ایجاد علم نیست، بلکه مقصود از آن آماده سازی نفس و روح حضرت برای کیفیت سلوک و استعداد یافتن پذیرش غیب است. صدرالمتألهین با توجه دادن به مجهول بودن صیغه فعل «اعطی» در روایت نبوی «اعطیت جوامع الکلم و اعطی علی جوامع العلم » معتقد است معطی علم، بر این اساس، پیامبر نبوده است، بلکه همانی که جوامع الکلم را به پیامبر اعطا نموده، همو جوامع العلم را به علی داده است؛ یعنی حق سبحانه (ر.ک: شرح اصول الکافی، ج۲، ص۳۲۰). وی همچنین با توجه به تقسیم علم امام در روایات به ماضی، غابر و حادث، علم ماضی را (علمی که پیشتر برای امام حاصل شده است) به دو گونه تقسیم میکند: ۱. علمی که پیامبر به تفسیر آن هم پرداخته است؛ ۲. علمی که امام به عقل دارای عصمت به تفسیر آن میپردازد. آنگاه برای گونه دوم به روایت الف باب استشهاد مینماید( همان، ج۱، ص۱۵۶). عبارت «عقلته» از امیرالمومنین، پس از این تحدیث _ که در برخی از روایات مطرح شده است _ میتواند مؤیدی بر این گفتار باشد (ر.ک: الخصال، ج۲، ص۴۴۳، ح۲۳).