یک باب یا دو باب از آن ابواب برای مردم است.1 این امر نیز علاوه بر گستردگی و عظمت این ابواب، نشان از میزان غیر قابل تصور و مقایسهناپذیر بهرهمندی اهل بیت علیهم السلام از علوم الهی دارد. یونس بن رباط میگوید که به همراه کامل تمار خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم و حدیث الف باب را بر حضرت عرضه نمودیم، ایشان صحت آن را تصدیق نمود. سپس من، با اطمینان از صدور حدیث در مقام فهم مفاد آن، سؤال کردم: آیا این ابواب علم برای شیعیان و دوستاران شما آشکار شده است؟ ایشان فرمود: «یک باب یا دو باب آن!». گفتم: فدایت شوم! چرا از هزار هزار باب فضیلت شما تنها یک یا دو باب نقل میشود؟ حضرت فرمود:
و ما عسیتُم أن تروُوا من فضلنا! ما ترون من فضلنا الا ألفاً غیر معطوفة؛2
توقع دارید كه شما از فضل ما چه اندازه روایت كنید؟ شما از فضل ما جز یك (حرف) ألف غیر متصل (تنها) روایت در دست ندارید. (اشاره به گستردگی فضایل و دانش اهل بیت و انتشار جزء اندکی از آن میان مردم).
با توجه به آنچه نقل شد، معنای روایاتی که این علم را با عباراتی مانند «لیس لاحدٍ»3 و یا «ما یعلمها غیری و غیر محمد صلی الله علیه وآله »4 و یا «لم أکن لأطلعکما علی سر رسول الله صلی الله علیه وآله »5 توصیف نمودهاند، روشن میگردد.6 تأیید این مطلب آن که ابن عباس _ که خود راوی روایت الف باب در چند مورد است _7 با یقین به صحت این حقیقت، در بیان عظمت این دانش و آگاهی، زبان به عجز درک و فهم آن باز میکند و میگوید:
سمعت من علیّ حدیثاً لم أدرِ ما وجهه و لم أنكره، سمعته یقول: «ان رسول الله صلی الله علیه وآله اسر الیّ فی مرضه فعلمنی مفتاح الف باب من العلم یفتح كل باب الف باب»؛
از علی علیه السلام سخنی را شنیدم با آن که چگونگی آن را نمیدانم، اما آن را رد نمیکنم، شنیدم که میفرمود؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله در بیماریش به من به گونه ویژه و پنهانی سخن گفت، پس به من کلید هزار باب از دانش را آموخت که یک یک
1.. الخصال، ج ۲، ص۶۵۰ ح۴۲، ج ۲، ص۶۴۵ ح۲۵؛ بصائر الدرجات، ص ۳۰۷ ح۱۷، ص ۳۰۸ ح۴.
2.. کافی، ج۱، ص۲۹۷ ح۹.
3.. الخصال، ج ۲، ص۶۴۸ ح۳۷.
4.. بصائر الدرجات، ص۳۱۰ ح۱۷.
5.. الخصال، ج۲، ص۶۴۹ح ۴۰؛ بصائر الدرجات، ص ۳۰۸ ح۶.
6.. ملا محسن فیض با استناد به روایت الف باب این روایت را مصداق تام و بارز استنباط مطرح در آیه «و لو ردوه الی الرسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم» معرفی مینماید.(الشافی ص۱۱۵)
7.. ر.ک الصراط المستقیم ج۲، ص۱۵۱.