مولانا محمّد شيرين مى فرمايد:
آنچه مى دانم از آن يار بگويم يا نه ؟ و آنچه بنهفت زاغيار بگويم يا نه؟
وصف آن كس كه در اين كوچه و اين بازار است بر سركوچه و بازار بگويم يا نه ؟۱
شيخ اوحدى گويد:
هر چه گفتم من اى دبير امروز نه به خويشم بمن مگير امروز۲
داعى گويد:
من نتوانم كه حق نگويم ور خود بِبُرند بنده را سر
كميل گفت: زِدْني بَيانا. در بيان حقيقت زيادت از مرتبه سابق چيزى در افزاى.
امير فرمود: جَذْبُ الأَحَدِيَّةِ لِصِفَةِ التَّوْحيد بيان حقيقت زياده از مرتبه سابق، آن است كه كششِ حضرت احديت كه صفت توحيد حقيقى است واقع شود و به مثل آفتاب ذرّه به سوى خود كشد و يا دريا قطره؛ پس در نور آفتاب گم شود، قطره در آب دريا، پس آنكه تو او را يكى مى گفتى، او همه را يكى كند كه توحيد يكى گفتن است و يكى كردن و گفتن از ماست و كردن از او. از اين جهت كشش را نسبت به او كرد كه او همه را به سوى خود نكشد و در خود محو نكند، توحيد فعلى حقيقى واقع نشود و از اينجا خواجه عبداللّه انصارى فرموده است:
همه هيچيد و هيچ، اوست كه اوست
شيخ عراقى در آخر لُمَعات مى گويد:
كِى بُوَد ما زما جدا ماند تو و من رفته و خدا ماند۳
و اين مرتبه را از حقيقت، صوفيان «جمع» گويند و آن شهود حق است بى خلق، چنانچه شيخ اوحدى گويد:
تو يكى او يكى دو باشد دو اين يكى زان يكى ببايد كاست۴
و اين محو و فنا در قوّت ما نيست.
مى فرمايد، كميل گفت: زِدْني بَيانا. در حقيقت زياده اين سخن بيان فرماى.
حضرت امير فرموده اند كه: نُورٌ يَشْرِقُ مِنْ صُبْحِ الْأَزلِ فَيَلُوح عَلى هَياكِلِ التَّوْحيدِ آثارُه. زياده از آنچه گفتم اين است كه حقيقت دو مرتبه است. بعد از اين كه صحيح است كه از او چنين عبارت كنى و گويى كه نورى است كه مى تابد از بامداد ازل.
پس پرتوهاى او مى درخشد و بر صورت ها مى افتد كه آن صورت ها را نسبت به آن است كه مظاهر نور توحيدند و شايد كه مراد حضرت امير از هياكل، صُوَر جزئيّه ممكنات باشد و تعيّنات اشياء. سيّد نعمت اللّه مى فرمايد:
هر ذرّه كه مى بينى خورشيد در او پيداست در ديده ما بيند چشمى كه به حق بيناست۵
و سيّد قاسم مى گويد:
چو عكس مشرق صبح ازل هويدا جمال دوست ز ذرّات كون پيدا شد۶
1.ديوان محمد شيرين مغربى، تصحيح دكتر لئونارد لوئيزان، ص ۳۴۴، غزل ۱۶۸
2.ديوان اوحدى مراغى، غزل ۴۰۸، ص ۲۳۴
3.مجموعه آثار فخر الدين عراقى، دكتر نسيرين محتشم، ص ۵۳۲
4.ديوان اوحدى مراغى، تصحيح سعيد نفيسى، ص ۶۰. اين بيت را مرحوم نفيسى در ص ۴۲۶ از ديوان به عنوان استدراك آورده كه بايد به صفحه ۶۰ ديوان افزوده گردد.
5.ديوان شاه نعمت اللّه ولى، غزل شماره ۱۹۲، ص ۱۰۸
6.ديوان شاه قاسم انوار، تصحيح سعيد نفيسى، ص ۱۱۹