آن جاى كه مهر جانفزاى تو بُوَدخورشيد چو ذره در هواى تو بُوَد
تو واجب و خَلق توست ممكن ، پس كىهم جنس تو آفريده هاى تو بُوَد؟
وجلّ عن ملائمة كيفيّاته
اى آن كه جليلى و على اىّ وعظيمبى چون و چگونه اى تو اى ربّ كريم؟
ما حادث و ذات تو قديم ازلىهرگز نتوان به كُنه ذات تو رسيم
يا من قرب من خواطر الظنون ، وبعد عن ملاحظة العيون ۱
اى دل به غم عشق [تو] دربند شدهچون گوى به چوگان تو پيوند شده
چون ديدن رويت نبُوَد حدّ كسىهركس به گمانى ز تو خرسند شده
وعلم بما كان قبل أن يكون
اى علم تو از ازل هويدا بودهبر وجه اَتَم ، محيط اشيا بوده
در علم تو كان هست مقدس ز زوالهم رنگِ هم است بوده و نابوده
يا من أرقدني في مهاد أمنه وأمانه
1.«يا من بعد من لواحظ العيون ، وقرب من خواطر الظنون» لحظات بالتقديم والتأخير بين العبارتين ولواحظ . اين نسخه ها هيچ كدام مطابق نيست با نسخه منقول از خطّ مبارك . منه رحمه الله