بد راحله اى است نفس من را ز هواوا حسرت از اين نفس من و واعجبا
از دست زبان و نفس خود ، وا اسفازان رو كه دلير گشته در امر خدا
الهي قرعت باب رحمتك بيد رجائي ، وهربت إليك لاجئاً من فرط
أهوائي ، وعلقت بأطراف حبالك أنامل ولائي
اى آن كه كريمى و رحيمى و حميدبر درگه رحمتت زدم دست اميد
سوى تو گريزان شدم از نفس و هوادست من و دامان تو اى ربّ مجيد
فاصفح اللّهم عمّا أجرمته ۱ من زللي وخطائي
اى آن كه نموده اى بسى لطف و عطااز روى كَرَم در گذر از جرم و خطا
افتاده ام از هواى نفسم به هلاكاز عفو و كَرَم مرا بپوشان تو غِطا
وأقلني اللّهم من صرعة ردائي ۲ ؛ فإنّك سيّدي ومولاي ومعتمدي
ورجائي ، وغاية مناي في منقلبي ومثواي
مولاى كريمى و حميدى و مجيدآقاى منى و تكيه گاهى و اميد
اى غايت آرزوى من در دو سرادارم ز تو اميد بهشت جاويد
1.«عمّا كنت أجرمته» و «عمّا كان أجرمته» و «عمّا اقترفته» و «خطايَ وردايَ» لايطابق خطّه عليه السلام . منه رحمه الله .
2.و [ در ] آن دعايى كه فقير به خطّ كوفى از روى خطّ منقول از خط حضرت نوشته ، لفظ «ردائي» نبوده است . در قاموس از براى استخراج معانى لغت ملاحظه شد ، لفظ «ردى» به معنى هلاك به عنوان مدّ نقل ننموده است . پس يا آن است كه سهو القلم ناسخان است از روى خط مبارك آن حضرت ، يا اهل لغت ، اطّلاع به «رداء» به معنى هلاك به هم نرسانيده اند . منه رحمه الله .