پس به تصريح اين جماعت ، تا اوايل بنى عبّاس ، بناى تصنيف و تأليف نبود و ظاهر است كه تاريخ ولادت و مدّت عمر وامثال آن از مطالب مهمّه نبود كه صدر اوّل ، در صدد استعلام و تحقيق آن برآيند و دست به دست ، معروف و مبين شود و كتبى متقن و متين نيز از سابقين نداشتند كه از آنها نقل كنند و ايشان را عالمى ملجأ و پناه نبود كه در نقلش توهّم خطا و كذب نرود . پس ناچار در نقل اين وقايع جزئيه كه چندان اهتمامى در ميان مسلمين در ضبطش نبود ، خصوص تاريخ ولادت كه تقريبا دويست سال قبل از بناى تأليف بود ، اعتماد بر آحاد روات و مسموع از السنه آبا و امّهات باشد و بسيار شود كه بعد از انتشار تصنيف ، چيزى در غالب كتب موجود باشد و بعد از تفتيش معلوم شود كه آخر آن ، منتهى است به يك نفر يا دو نفر .
فصل
اگر در اين قسم مطالب ، در ميان علماء اماميه و علماء اهل سنّتْ خلافى شود ، قطع نظر از مسئله حقيّت مذاهب كرده ، باز آن جماعت را فضلى و نقل ايشان را ترجيحى نيست ؛ چه ، اين فضل و رجحان ، يا از كثرت است يا از اتقان نقل و استحكام ضبط . امّا اول ، علاوه بر آن كه كثرت ، هرگز دليل بر حقيقت نيست ، در طبقات متأخّره عارض شده و ناقلين در صدر اوّل ، جماعتى معدودند كه غالبا از علماء ايشان در حقّ آحاد آنها جرح و توهينى شده ؛ و امّا اتقان كه هر طائفه در حق خود دعوى كنند ، پس شرح جرح و توضيح تكذيب روات ايشان ، در كتب امامت اماميه شده و اين مختصر ، قابل ذكر آنها نيست ، جز من باب المثال . به ذكر يكى از عظماء محدّثين و بزرگان روات آنها قناعت مى كنيم تا از او حال سايرين معلوم شود .