از نافع ، از مردى از بنى سلمه كه خبر داد عبد اللّه را كه كنيز كعب ، الخ ؛ و اين همه ، يك خبر است. دارقطنى ، شرح اضطراب آن را داده و ابن حجر ، در فتح الباري ، تصديق كرده و گفت: مرض اين خبر ، ظاهر و جواب از آن تكلّف و تعسّف است و در اين كتاب ، چند هزار حديث مكرّر شده ، محض اختلاف سند در جمله از آنها و ابن حجر ذكر كرده كه تمام احاديث او به غير متعلّقات ، به نحوى كه رسيدگى كردم ، هفت هزار و سيصد و نود و هفت حديث است و خالص آن ، بدون تكرار ، دو هزار و ششصد و دو حديث است. ۱
و بسيارى از عنوانات ابواب او ربطى به اخبار آن باب ندارد ؛ چنانچه بر ادنى ذكى منصف پوشيده نيست و با اين معايب و مثالب كه اشاره به اندكى از آنها شده ، اين كتاب ، اصحّ كتب اهل سنّت است و محمد بن اسماعيل ، اوثق محدّثين ايشان است و از حال او و كتابش ، حال ديگران معلوم است و بايد در اين مقام خواند:
درخت گِردَكان به اين بزرگىدرخت خربزه ، اللّه اكبر!
و خرابى كار محدّثين ايشان ، بحمد اللّه تعالى ، در كتب اماميه مشروح شده ، هر كه خواهد ، رجوع كند. ۲
فصل
اجمالاً معلوم شد كه اگر محدّثين ايشان متفق مى شدند در نقل خبر مسند در حكم شرعى با اين خرابى ها اعتنايى و وثوقى به آن نبود ، چه رسد به اين كه نه
1.همان ، ص۶۴۹.
2.براى مثال ر.ك:
پژوهشى تطبيقى در احاديث بخارى و كلينى ، هاشم معروف الحسنى ، ترجمه: عزيز فيضى ، آستان قدس ، ۱۳۷۳ش ؛ أضواء على الصحيحين ، محمد صادق نجمى ، ترجمه به عربى توسط: يحيى كمالى ، مؤسسة المعارف ، ۱۴۱۹ق ؛ نظرة عابرة إلى الصحاح الستة ، عبد الصبور شاكر ، بى تا ، بى جا.