طرح مى شود. باقى يكصد و هفده سال كبيسه و از آنها چهل و سه سال مجموع پنج باقى مانده از طرح هفت هفت ، هر سال دويست و پانزده. چون آن نيز طرح شود به نحو گذشته ، پنج مى ماند و سال هاى بى كبيسه آن ، هفتاد و چهار ، مجموع چهار بعد از طرح مذكور ، دويست و نود و شش چون طرح شد ، دو مى ماند ، بر پنج باقى از سال كبيسه افزوديم ، هفت شد. باز طرح مى شود ، چيزى نماند. پس غرّه اين دو ذى القعده ، بايد مطابق باشد. چون رجوع كرديم ، چنين بود ؛ امّا غرّه ذى العقده سنه 1298. پس به حسب تقويم موجود و رؤيت ، دوشنبه بود ، و امّا غرّه ذى القعده سنه 761 ، آن نيز دوشنبه بود ، چنانچه سيوطى در طبقات النحاة ۱ كه اسم آن بغيه است ، تصريح كرده كه وفات ابن هشام ، در شب جمعه ، پنجم ذى القعده سنه مذكوره بوده. پس غرّه آن ، دوشنبه باشد.
چون اين مقدمه معلوم شد ، مى گوييم غرّه ربيع الأول امسال كه هزار و دويست و نود و نه باشد ، روز شنبه بود و از اين غرّه تا غرّه ربيع الأول سال ولادت ، هزار و سيصد و پنجاه و يك سال است. هزار و دويست و شصت از آن كه شش دوره است ، ساقط مى شود ، باقى نود و يك سال ، سى و سه از آن با كبيسه ، مجموع پنج از آن بعد از طرح يكصد و شصت و پنج ، باقى طرح هفت آن ، چهارصد و پنجاه و هشت سال آن بى كبيسه ، مجموع چهار آنها بعد از طرح دويست و سى و دو چون طرح شود ، يك مى ماند ، با آن چهار سابق ، پنج مى شود. پس غرّه ربيع ولادت ، دوشنبه باشد كه مقدم است بر شنبه ، غرّه امسال ، به پنج روز. پس دوازدهم آن ماه نشود كه دوشنبه باشد و ايضاً به جهت تأييد مى گوييم كه اهل سنّت ، وفات حضرت ختمى مآب صلى الله عليه و آله را نيز در روز دوشنبه دوازدهم ربيع الأول مى دانند. پس غرّه ربيع وفات ، پنجشنبه باشد در نزد ايشان ،
1.بغية الوعاة ، تحقيق: محمد ابوالفضل إبراهيم ، ۱۳۸۴ق ، ج۲ ، ص۶۹.