عيون الاخبار في مناقب الاخيار(منتخب) - صفحه 218

شريف ، بُستان (باغ) بزرگى پديد آورده بود . خاقان ماوراء النهر ، خضر [بن ابراهيم] ۱ از وى خواست كه در آن بستان ، از او پذيرايى شود . شريف ، به حاجب خاقان گفت : «هيچ راهى ندارد!» . حاجب ، اصرار ورزيد . شريف گفت : «باشد ؛ امّا من نخواهم آمد و آلات و ادوات فسق و فساد را هم براى او فراهم نخواهم كرد و معصيت خداوند ، نخواهم نمود» . خاقان بر او خشم گرفت ؛ امّا چون خواست دستگيرش كند ، نزدِ يكى از وكلايش پنهان گرديد تا حدود يك [يا دو ]ماه گذشت . در منطقه براى يافتن او جار زدند ؛ امّا نتوانستند او را بيابند . سپس خبر از ندامت خاقان دادند تا او بر جان خويش ، اطمينان يابد .
خانواده شريف ، از او خواستند كه از خفا به درآيد . پس به سر خانمان خويش برگشت و مدّتى به همان شوكت پيشين زيست . روزى خاقان به شيوه گذشته به سُراغ وى فرستاد تا در كارى با او مشورت كند ؛ امّا چون آمد ، او را گرفتند و زندانى نمودند . اموال و باغ ها و مزارع او هم مصادره گرديد . او همچنان صبر پيشه كرد و خدا را سپاس مى گزارْد و مى گفت : «هر كه از اهل بيت باشد ، ناگزير بايد به مصيبتى گرفتار آيد . من در نعمتْ زندگى كرده بودم

1.در اين دوره ، سلسله اى از تركان مسلمان چِگِلى بر ماوراء النهر حكومت مى كردند كه از شرق به چين ، از جنوب به مرزهاى غزنويان ، از جنوب غربى به مرزهاى سلجوقيان و از غرب به درياى خزر ، محدود بودند و«قَراخانيان» يا «ايلك خانيان» يا «آل افراسياب» ناميده مى شدند . سلاطين اين خاندان را «خان» يا «خاقان» مى گفته اند (ر .ك : دايرة المعارف فارسى ، ذيل «ايلك» و «ايلك خانيان» و «بُغراخان» ؛ تاريخ ايران ، ج۴ ، ص۱۱۷ و ۱۴۸ و ۱۵۰ و ۱۵۳ ؛ لغت نامه دهخدا ، ذيل «آل افراسياب» ؛ يادداشت مفصّل سعيد نفيسى بر تاريخ بيهقى ، ص۱۱۶۰ به بعد ؛ و يادداشت عباس اقبال بر سياست نامه ، ص۱۲۰ ؛ اطلس تاريخ ا سلام ، ص۲۷۹ و ۲۸۰ و ۲۹۲) . خَضِر خان بن ابراهيم ، از سلاطين مشهور اين سلسله است كه مقرّ حكومتش سمرقند بود و شعرايى چون عَمعَق بخارايى (اميرالشعراى دربار وى) و رشيدى سمرقندى (سيدالشعراى دربار او) ، چكامه هايى در مدحش سروده اند (ر .ك : تاريخ ادبيات در ايران ، ج۲ ، ص۹ و ۵۳۷.۵۴۸) . او و همسرش : سِتّى زينب ، به دانش دوستى و اديب پرورى نامور بوده اند (ر .ك : چهار مقاله ، ص۸۳.۸۴) .

صفحه از 261