و همواره نگران آن بودم كه مبادا در نسبِ من به اهل بيت ، خدشه اى باشد ؛ امّا چون اين واقعه روى داد ، شاد شدم و يقين كردم كه از همان تبارم» .
محمّد بن نصر خطيب ، همچنين گفت : او از فرزند زادگان زين العابدين على بن الحسين بود . شنيدم كه به او غذا ندادند تا از گرسنگى درگذشت .
ابوالعبّاس جوهرى [طبرى] نقل كرد : سيد مرتضى [محمّد بن محمّد شريف بغدادى] را پس از مرگش در خواب ديدم كه در بهشت بود و پيش روى او ، خوراكى نهاده بودند . به او گفتند : ميل نمى كنى؟ گفت : «نخواهم خورد ، تا فردا كه فرزندم بيايد» . متعجّب شدم . اين قضيّه ، در رمضان سال 492 اتفاق افتاد و همان روز ، سيد ابوالرضا [اطهر بن محمّد] كشته شد .
كشته شدن شريف ، بعد از سال 476 و گفته اند به سال 480 و به فرمان خاقان خضر بن ابراهيم اتّفاق افتاد .
شريف ، يك بار از سوى خاقان ، به عنوان فرستاده ، به بغداد به نزد القائم بأمر اللّه ۱ اعزام شده بود . ۲
اين شرح حال ، بر اساس نقل ذهبى از سمعانى در اين جا درج گرديد ؛ چرا كه به كتابى از سمعانى كه منبع اطلاعات ذهبى بوده است ، دست نيافتيم . ۳ با اين حال ، گزارش مشابهى از احوال
1.خليفه عبّاسى كه از ۴۲۲ تا ۴۶۷ خلافت كرد و پس از مرگش ، نوه او : المقتدى باللّه جانشين او شد و تا ۴۸۷ خلافت نمود . خلافت اين دو ، ظاهرى بود و سلطنت واقعى را آل بويه و سپس سلجوقيان داشتند ؛ امّا حاكمان اهل سنّت در تمام شرق اسلامى در اين دوره ، مشروعيّت خود را از خليفه عبّاسى مى دانستند و يا دست كم چنين اظهار مى نمودند و در خطبه ها نام او را مقدّم مى داشتند (تاريخ عرب ، ص۵۹۴.۶۱۲ ؛ البداية والنهاية ، ج۱۲ ، ص۹۸ و ۱۲۸ ؛ تاريخ تمدّن اسلام ، ص۱۱۵ و ۳۲۵) .
2.سير أعلام النبلاء ، ج۱۴ ، ص۵۰ و ۵۱ .
3.اين عبارات سمعانى ، در الأنساب او يافت نشد و ظاهراً (چنان كه ابن الفُوَطى اشاره مى كند) ، مربوط به كتاب ديگر او : المُذَيَّل يا الذيل على تاريخ بغداد باشد كه ذهبى از آن نقل كرده است . بسيارى از منقولات ذهبى از سمعانى در سير أعلام النبلاء و تاريخ الإسلام ، برگرفته از الأنساب نيستند .