پژوهشي درحديث «قَتيلُ العَبْرَة» - صفحه 40

«عَبْرة» بر وزن «فَعْلة»، در اصل به معناى يك بار جارى شدن است و «عَبْرة الدمع» به معناى جارى شدن اشك است، و معناى «مرّة» و «دفعة» در آن لحاظ شده است.
همچنين «عَبرة» ، در كاربردى حقيقى ، به خود معناى اشك روان نيز به كار مى رود.
بنابراين به اشكى كه در چشم جمع گردد و جارى نگردد، «عَبْرة» اطلاق نمى گردد؛ مگر از باب مجاز.
توضيح: برخى لغويان «عَبرة» را به معانى: الف. حالتى كه اشك سرازير گردد و صداى گريه شنيده نشود، ب. اشك پيش از آن كه سرازير شود، ج. گردش گريه در سينه، د. حزن بدون گريه، نيز تفسير نموده اند. ۱
با وجود چنين نقل هاى لغوى، بى آن كه در كاربرد «عَبرة» در اين معانى تشكيك كنيم، مى گوييم: كاربرد اعمّ از حقيقت است؛ تقارب اين معانى به هم نيز قرينه بر نبود اشتراك لفظى است. همچنين عدم اشتراك آنها در معناى اصلى مادّه، مانع از اشتراك معنوى است؛ زيرا هر يك از اين معانى نمى توانند، مصداقى از آن معناى جامع ملحوظ ميان آنها باشند.
با منتفى شدن احتمال اشتراك لفظى و معنوى، تنها وجه قابل تصوّر در اينجا، حقيقت بودن يكى از اين معانى و مجاز بودن باقى، به لحاظ وجود تناسب و علايق مجازى كافى ميان آنها است.
در چنين وضعيتى مطابق اصل ۲ ، معناى حقيقى بايد همان «اشك روان» يا «اشك» به لحاظ فروريختن و جريانش باشد. پس كاربرد «عَبرة» در ساير معانى ياد شده، مجاز محسوب مى شود؛ چنان كه از ظاهر گفتار ابن منظور نيز برمى آيد. ۳
بنا بر اين گفتار:
شيخ طريحى:
العبرة بالفتح فالسكون، وهى تحلب الدمع أو تردد البكاء فى الصدر. ۴
و محقّق مجلسى:
«قتيل العبرات» العبرة بالفتح الدمعة أو تردّد البكاء فى الصدر. ۵

1.ابن منظور: العبرة: الدمعة، و قيل: هو أن ينهمل الدمع و لا يسمع البكاء، و قيل: هى الدمعة قبل أن تفيض، و قيل: هى تردّد البكاء فى الصدر، و قيل هى الحزن بغير بكاء؛ و الصحيح الأوّل... و الجمع عَبَرا و عِبَر؛ الأخيرة عن ابن جنّى. و عَبْرة الدمع: جَرْيُه. و عَبَرَتْ عينُه: و استعبرتْ: دَمَعَت. و عَبَر عَبْرا. و استعبر: جرت عَبرته و حزن. و حكى الأزهرى عن ابى زيد: عَبِرَ الرجل، يعبَر عَبَرا، إذا حزن؛ و ... استعبر هو استفعل من العَبرة، و هى تحلّب الدمع (لسان العرب، ج۴، ص۵۳۲).

2.زيرا در ساير معانى، معناى اصلى مادّه محفوظ نمانده است. بنا بر اين، اصل باقى ماندن معانى حقيقى هيئت بر معناى اصل و مبدأ اشتقاق خودشان است و نيازمند به دليل زايدى نيستند؛ بر خلاف حالت خروج معناى حقيقى هيئت از معناى اصل مادّه خود كه نياز به اثبات و دليل دارد.

3.ابن منظور: العبرة: الدمعة؛ و قيل... و الصحيح الأوّل... و عَبْرة الدمع: جَرْيُه. و عَبَرَتْ عينُه: و استعبرتْ: دَمَعَت. و عَبَر عَبْرا و استعبر: جرت عَبرته و حزن (همان، ج۴، ص۵۳۲).

4.مجمع البحرين، ج۳، ص۱۱۰.

5.بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۳۵۶.

صفحه از 48