پژوهشي درحديث «قَتيلُ العَبْرَة» - صفحه 44

صدر هستند.
حال اگر «لا يذكرُنى» يا «لا اُذكر» و يا «لا يذكره» را به رفع بخوانيم، ظهور در همين وجه دارد؛ زيرا نفرمود «لا يذكرنى أحد» تا بتواند تنها ناظر به گريه آور بودن حديث شهادت آن سيّد مظلومان باشد؛ بلكه انسان «مؤمن» را متوجّه اين تكليف و مسئوليت الهى، عاطفى مى نمايد؛ و اگر «لا يذكرْنى» به جزم خوانده شود، به منزله نصّ در وجه اوّل است؛ زيرا نهى است و ناظر به تكليف. گرچه وجه جزم «لا يذكرْنى» خلاف ظاهر است؛ چه اين كه اگر وجه جزم مراد بود، پسنديده تر بود كه گفته شود: «فلا يذكرْنى...».
همين طور قرينيت روايات نهم و 10 كه در آنها، نام «عَبْرة كلّ مؤمن» بر سيّد الشهداء عليه السلام اطلاق مى شود؛ چون نفرمود: «لا اُذكر عند أحد إلّا بكى و...» ۱ تا بتواند ناظر به جنبه طبيعى و معناى سببيت قتل آن حضرت براى جارى ساختن اشك ها باشد؛ بلكه تعبير به «كلّ مؤمن» شده كه توضيحش گذشت.

نظريّه دوم

«قتيل العبرة» از باب اضافه سبب و علّت مادّى به معلول و مسبّب است؛ يعنى كشته شدن من گريه آور است.

گفتار مرحوم طريحى:

... و منه حديث الحسين عليه السلام : «أنا قتيل العبرة» ومعناه: ما ذُكِرتُ عند أحد إلّا استعبر و بكى. ۲
البتّه ظاهر عبارت «معناه: ما ذكرت عند أحد إلا استعبر وبكى» اين است كه قتل سيّد الشهداء عليه السلام علّيت تامّ در اشك و گريه دارد؛ ليكن با عنايت به قراين لبّى روشن، در عدم انحصار سببيت مزبور، بعيد نيست، مقصودش، شدّت و قوّت اقتضاء و سببيّت باشد.

گفتار علّامه مجلسى :

قوله: «أنا قتيل العبرة» أى قتيلٌ منسوب إلى العبرة و البكاء، و سبب لها؛ أو... والأوّل أظهر. ۳
جمله «والأوّل أظهر» پس از ذكر وجهى ديگر، در اشاره به همين نظريّه دوم است.
ظاهرا مقصودش از عبارت «قتيلٌ منسوب إلى العبرة و البكاء، و سبب لها» اين است كه من كشته و سبب براى اشك و گريه ام، يعنى قتل من، چنين سسبيّت و اقتضايى دارد.
مرحوم مجلسى سخن ديگرى در تفسير «قتيل العبرات» دارد و مى گويد: قوله:
«قتيل العبرات» العبرة بالفتح الدمعة أو تردّد البكاء فى الصدر، أى القتيل الذى تُسكَب عليه

1.فضل زيارة الحسين عليه السلام ، ص۴۱، ح۱۴.

2.مجمع البحرين، ج۳، ص۱۱۰.

3.بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۷۹.

صفحه از 48