اسناد در روايات اسلامي - صفحه 249

نكرده است؛ چه اين كه تنها به نامه اى از عُروة خطاب به خليفه عبدالملك استدلال كرده، در حالى كه فرق است ميان آنچه فرد در پاسخ به سؤالى مى نويسد با آنچه در محافل علمى انجام مى دهد.
نتيجه گيرى هوروويتس اين است كه نخستين ورود اِسناد به نوشته هاى حديثى در ثلث آخر قرن اول بوده است. گفتنى است پيش از او لوت هم بر اين باور بود كه اِسناد در نسل سوم مسلمانان اهميت يافته است. هوروويتس سپس پيش تر مى رود تا انديشه اِسناد را به عمل مدارس تلمودى بازگرداند، اما در عين حال مى گويد: عالمان مسلمان به نظم زمانى اسانيد، تكامل بخشيدند تا آنجا كه حتى يهوديان نيز از آنان تقليد كردند.
پروفسور شاخت، به گونه اى بسيار ويژه به بررسى روايات فقهى و تحول آنها پرداخته است. ۱ به نظر او در نسل قبل از شافعى، قاعده اين بود كه ارجاع تنها به رواياتى از صحابه يا تابعان باشد و تنها استثنائا گاهى از طريق آنان ارجاع به پيامبر صورت گيرد. بدين سان مى توان گفت روايات صحابه و تابعان قديمى ترند. ۲ وى اسانيد را دلبخواهى ترين بخش روايات مى داند. به نظر شاخت، اسانيد در ميان برخى گروه ها ـ كه نظريات خود را به منابع و مراجع اوليه مستند مى كردند ـ تطور و تكامل يافتند. ۳
انتقادى كه بر اسانيد وارد شده، كامل و تمام عيار است و برخى از اين دلايل مطرح شده نشان مى دهند كه استفاده از اسانيد تحولى متأخر است. با اين همه، آدمى در قبول دربست و كامل اين مطلب ترديد مى كند. شكى نيست كه بسيارى از اسانيد برساخته اند؛ همچنان كه رواياتى فراوان با اسانيدى كامل در اختيار داريم كه مطمئنا نمى توان آنها را به پيامبر نسبت داد. اما اين همه، توجيه گر نظريه اى نيست كه انتساب همه اسانيد به پيامبر را نادرست مى پندارد. شاخت اولاً و اساسا به روايات فقهى مى پردازد؛ يعنى حوزه اى كه استدلال او بيش از هر جاى ديگر ممكن است به كار آيد؛ چرا كه تغيير شرايط و تحول انديشه فقهى، قوانين تازه اى مى طلبد؛ اما آيا اين دليل خيلى كلى نيست؟
حتى اگر احتجاج شاخت را درباره جعلى بودن روايات فقهى و اسانيد آنها قوى بدانيم، دشوار مى توان باور كرد كه تمام منقولات مربوط به زندگى پيامبر در يك سطح باشند. به نظر شاخت، ما اطلاعاتى قابل اعتماد در دست نداريم كه به وسيله شاهدان عينى و از مجارى رسمى نقل شده باشند. وى به شك و ترديد گلدتسهير نسبت به كل موضوع، به ديده تأييد نگريسته، مى گويد: انديشه وجود هسته اى اصيل از روايات، امرى توجيه ناپذير است. ۴ اما به نظر دكتر [ويليام مُنتگُمرى ]وات:
اين هسته اصيل گسترده تر از آن حدى است كه معمولاً تصور مى شود.

1.The Origins of Muhammadan Jurisprudence (Oxford, ۱۹۵۰).

2.p. ۳.

3.pp. ۱۶۳ ff.

4.p. ۴.

صفحه از 255