نقد «تدوين السنّة» ابراهيم فوزی - صفحه 291

السنّة ارائه شده، معتقد مى شود كه صحابه بعد از پيامبر با اينكه با دو دسته از روايات (روايات نهى و روايات جواز) روبرو بودند، درعين حال به روايات، نهى عمل كردند و احاديث پيامبر را ننوشتند. نويسنده به اين نكته اشاره مى كند كه خليفه دوم درباره كتابت يا عدم كتابت احاديث پيامبر از اصحاب نظرخواهى كرد و اصحاب به نوشتن احاديث نظر دادند، ولى خليفه به دليل مشكلاتى كه در امتهاى قبلى پيش آمد، تصميم به منع از كتابت گرفت.
در ادامه اين فصل از دكتر «صبحى صالح» چنين نقل مى شود كه او علّت عدم تدوين حديث را دروغ صحابه مى دانسته است كه سبب شد حتى احاديثى را كه نوشته بودند از بين ببرند. آنگاه خود نويسنده، مى نويسد كه ورع، چيزى است كه انسان را از ارتكاب محارم باز مى دارد، و همين است كه صبحى صالح از كلمه «من المؤسَف» (متأسفانه) استفاده مى كند كه نقد و سرزنش صحابه را در بردارد؛ چون كار واجبى را كه لازم بود انجام دهند ترك كردند.
نويسنده در ادامه مى نويسد اگر ورع در ترك تدوين احاديث بود، چگونه در قرون بعدى وضع دگرگون گشت و نويسندگان جوامع حديثى هزاران حديث را جمع آورى كردند؛ احاديثى كه هم با يكديگر تعارض دارندو هم با قرآن در تضادند و احكام قرآن را نسخ مى كنند و با عقيده اسلامى نيز ناسازگارند؛ نظير احاديث تجسيم و احاديثى كه خداوند را با صفات بشرى توصيف مى كنند؟ چگونه صدها حديث را به پيامبر نسبت دادند كه جز تفرقه، هيچ فايده دينى و دنيوى براى مسلمانان نداشت؟.
فصل چهارم: اين فصل تحت عنوان اباحة تدوين السنّة درباره جريانى گفتگو مى كند كه منجر به آغاز تدوين حديث شد، و همچنين به ذكر اسامى كاتبان احاديث در قرن دوم و سوم و نويسندگان صحاح سته مى پردازد. در پايان اين فصل ـ نظير فصل قبل ـ به اين نكته اشاره مى شود كه احاديثى به پيامبر نسبت داده شد كه نه دربردارنده سنّت است و نه شريعت؛ نه عبادت است و نه معامله؛ نه

صفحه از 298