نقد «تدوين السنّة» ابراهيم فوزی - صفحه 292

به كار دين مى آيد و نه به كار دنيا.
فصل پنجم: كه مفصلترين فصل كتاب است، به علل دروغ بستن به پيامبر(ص) مى پردازد.
نويسنده ابتدا به حوادث بعد از رحلت پيامبر(ص) و ظهور اختلافات و رشد فرقه ها اشاره مى كند؛ فرقه هايى كه خود از عوامل دروغ بستن به پيامبر(ص) بودند: هر گروه براى تأييد خويش و ردّ گروه ديگر، احاديثى را از زبان پيامبر(ص) ساختند و منتشر كردند. البته مؤلف مى پذيرد كه پيامبر(ص) در موارد خاصى بعضى از صحابه را تأييد كرده است، اما پس از ظهور فتنه بين صحابه، احاديثى جعل مى شود كه در نتيجه بين احاديث صحيح و جعلى خلط مى شود؛ اوج اين جعل در دوره حاكميت معاويه است كه حكم مى كند ائمه جماعات در منابر از امام على(ع) بدگويى كنند، اينجاست كه اتباع معاويه احاديثى را از پيامبر(ص)نقل كنند كه منزلت امام على(ع) را پايين مى آورد و خلفاى سه گانه قبلى را در رتبه اى بالا تر قرار مى دهد و شيعه هم مقابله به مثل مى كند.
نويسنده تحت عنوان «احاديث فى مناقب عثمان» به اين نكته اشاره مى كند كه بعد از قتل عثمان احاديث فراوانى در مناقب او جعل شد، و آنگاه مى پردازد به بحث احاديث مناقب درباره افراد متعدد ديگر.
نويسنده در بحث «تقديس الصحابة» اظهار مى دارد صحابه كه تا دوران عمر بن عبدالعزيز داراى قداستى نبودند و نقد و جرح صحابه امرى معمول بود، اين زمان ورق عوض شد و امر به گونه اى ديگر درآمد، مسئله عدالت صحابه طرح گشت، از آيات قرآن و اجماع بر اين موضوع دليل اقامه شد و بالاخره حاله اى از قداست اطراف صحابه را گرفت و از آن پس به فضل صحابه اعتماد كردند و هر كس كه صحابه را مذمت مى كرد كافر شمرده مى شد.
دومين عامل جعل احاديث و دروغ بستن بر پيامبر(ص)، وقوع قيامهايى بود كه عليه حاكمان اتفاق افتاد، اين قيامها سبب جعل احاديثى شد كه اطاعت امام و حاكم را واجب و خروج عليه آنها را حرام

صفحه از 298