نقد «تدوين السنّة» ابراهيم فوزی - صفحه 293

مى دانست. اكثر احاديثى كه به اطاعت امام دعوت مى كرد، در عصرمعاويه و بعد از او ساخته شد و بيشتر اين احاديث به صحابه اى مستند است كه تا عصر معاويه حيات داشتند؛ نظير: «ابى هريره»، «عبداللّه بن عمر بن الخطاب»، «عبداللّه بن عمروبن العاص»، «عبدالله بن عباس» و «انس بن مالك».
نويسنده آنگاه برخى از اين احاديث را از صحاح و سنن نقل مى كند، نظير روايتى كه «مسلم» از «عبداللّه بن عمر» در باب واقعه «حرّه» نقل كرده است:

۰.سمعت رسول اللّه يقول:من خلع يداً من طاعة لقى اللّه يوم القيامة لا حُجّة له ومن مات وليس فى عنقه بيعة مات ميتة جاهلية. ۱

عامل سوم جعل حديث در نظر نويسنده، ترغيب مردم به عبادت بود.«عبداللّه بن المسور» معروف به «ابن جعفر مدائنى» از جاعلانى بود كه وقتى به او گفته مى شد: چرا چنين مى كنى، پاسخ مى داد: «ان فيه اجراً». «ابى عصمة نوح بن مريم» نيز احاديثى در فضيلت و ثواب قرائت سور قرآن جعل مى كرد.
عامل چهارم، اسرائيليات است: عده اى از يهوديان كه مسلمان شده بودند، قصص قرآن را براساس تورات توضيح و تفسير مى كردند و در باب عظمت پادشاهان و پيشوايانشان احاديثى را به پيامبر(ص) نسبت مى دادند. آنها همچنين احاديثى جعل كردند در باب مسائل اعتقادى كه درتضاد با قرآن است. «كعب الاحبار» يهودى كه مسلمان شده بود در مسجد مى نشست و قرآن را به گونه اى توراتى تفسير مى كرد، مسلمانان هم عكس العملى نشان نمى دادند؛ چون چيزى از تورات نمى فهميدند. تورات نخستين بار در عهد هارون الرشيد به عربى ترجمه شد.
فصل ششم: اين فصل درباره اجتهاد در فقه اسلامى و مهم ترين راههاى استنباط در فقه بعد از كتاب، سنّت، اجماع، قياس، استحسان و مصالح بحث مى كند. نويسنده در بحث قياس

1.منظور اين است كه كسى چيزى را ـ هرچند ناچيز ـ جزء دين بداند و به آن به عنوان دين باور داشته باشد. اين، كمترين مرحله شرك است. مانند اين كه به هسته اى بگويد ريگ و يا به ريگى بگويد هسته و به اين گفته خود به عنوان دين عقيده مند باشد.

صفحه از 298