حضور بانوان در نقل حديث غدير - صفحه 172

است. ۱
اين جريان بر شهرت، صلابت، شجاعت و توانايى حضرت گواهى مى دهد و ما مشروح آن را به همين انگيزه و براساس نقل زمخشرى بازگو مى كنيم:
سالى معاويه به حج رفت و در پى زنى كه به نام «دارميه حجونيه» خوانده مى شود فرستاد. اين زن از شيعيان على(ع) بود. زنى سياه چهره وقوى هيكل. معاويه پرسيد: حالت چطور است اى فرزند حام؟ ۲
گفت: به خيرم، و «حام» نيستم. من زنى از قبيله بنى كنانه ام.
گفت: درست گفتى؛ آيا مى دانى براى چه تو را فراخواندم؟
گفت: سبحان اللّه! من غيب نمى دانم.
گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتى و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟
گفت: آيا مرا از پاسخ معاف مى دارى؟
گفت: نه.
گفت: حالا كه نپذيرفتى پس بگويم كه من على را به دليل عدالتش در مردم و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با توجه به دليل درگيرى و مخالفتت با كسى كه از تو براى حكومت سزاوارتر بود و درخواستت نسبت به چيزى كه براى تو نيست، دشمنى و عداوت ورزيدم، [و اضافه كرد:] و واليت عليّاً على ما عقد له رسول اللّه(ص) من الولاية يوم خمّ بمشهد منك. براى محبتش نسبت به بيچارگان و بزرگ داشتن دينداران، و با تو دشمنى كردم به

1.ر.ك: بلاغات النساء، ص۷۲؛ العقد الفريد، ج۱، ص۳۵۲؛ صبح الاعشى، ج۱، ص۲۵۹؛ اعيان الشيعة، ج۶، ص۳۶۴؛ اعـــلام النســاء المـؤمنــات، ص۳۳۳

2.احتمالاً با توجه به شهرت اين زن به عنوان «دارميه» معروف به انتساب به قبيله «بنى حام» شده است و يا معاويه تنها به انگيزه عيب جويى و بيان اينكه تو از عرب نيستى، اين گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل عقدالفريد در پاسخ او به معاويه آمده است كه: اگر مرادت عيبجويى از من است، من ازحام نيستم؛ من زنى از بنى كنانه ام.

صفحه از 178