تدوين حديث(7): منع تدوين حديث؛ پیامدها و بازتابها - صفحه 15

دوست مى داشتم كه مى نوشتم، و چنين و چنان مى داشتم. به مقدار دانشى كه اكنون دارم، حديث از دست داده ام. ۱
سهل بن حصين بن مسلم باهلى مى گويد:
به عبداللّه بن حسن بصرى سفارش كردم كه كتابهاى پدرت را برايم بفرست؛ به من نوشت:
چون نگاشته هاى پدرم سنگين شد [فراوان گشت]، گفت يكجا جمع كنيد؛ چنان كردم؛ امّا نمى دانستم چه مى كند. خادمش را خواست و گفت تنور را برافروزد. آنگاه همه را سوزاند، جز يك «صحيفه» را.
پيشتر (در مقاله ششم) آورديم كه ابن مسعود صحيفه اى را كه «احاديث حسان» داشت تباه ساخت، و….
آنچه آورديم، اندكى است از نشانه ها و قراينى كه مى تواند روشنگر تباه شدن بخش عظيمى از معارف دينى و آموزه هاى نبوى باشد. بدين سان، سخن دكتر اكرم ضياء عمرى استوار است كه:
بى گمان به واسطه كسان بسيارى از صحابيان حديثى از پيامبر به ما نرسيده است. ۲
ابن رشد نوشته است:
اگر عالمان،دانش را با نگاشتن به بند نكشيده بودند و تدوين و ضبط نكرده بودند و سره را از ناسره جدا نكرده بودند، دانش از ميان مى رفت و اثر دين نابود مى شد. ۳
كه بايد گفت روزگارى نكردند؛ پس دانش بسيار از ميان رفت و آثارى از دين نابود شد.

1.تقييد العلم، ص۶۰؛ تذكرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۷؛ سير أعلام النبلاء، ج۵، ص۴۰۵؛ المحدّث الفاصل، ص۳۸۰

2.بقىّ بن مخلة القرطبى، ص۱۹

3.التراتيب الادراية، ج۲، ص۲۴۹

صفحه از 17