مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام(2) - صفحه 39

شرح مى دهد كه چگونه ارطاةبن المنذر(م 163) هرگاه از وى حديثى مى شنيد، حتى در ميان راه ،از او مى خواست كه آن را بر وى املا كند. ۱ حديثى هم هست كه ديگر صحابى معمّر سورى، ابو امامة الباهلى(م 86)، در نگارش حديث(كتابة العلم) زيانى نمى ديد. ۲
62ـ سورى ها نيز از غير سورى ها مطالبى را به نفع يا عليه كتابت نقل مى كنند.
63ـ يكى از احاديث جالب عليه كتابت، حديثى است كه طبق آن، عمر ـ با انتقاد از مشنا[=مجموعه قوانين غير مكتوبى كه در حدود سال 200 بعد از ميلاد جمع آورى شد و اساس« تلمود» يهود را تشكيل مى دهد.م] ـ حديث هاى مكتوب را گردآورده، سوزانيد. اين حديث با اسنادى دمشقى از قاسم بن محمد مدنى به ما رسيده است. ۳ حديث زهرى درباره تصميم عمر( مبنى بر عدم كتابت«سنن») با اسنادى حمصى سازگار مى آيد. ۴ اوزاعى گفته اى را از ابوهريره نقل مى كند كه او نمى نوشت(يا به ديگران اجازه نوشتن نمى داد). ۵ در ميان شخصيت هاى متأخر، دمشقيان از مخالفت قاسم بن محمد با نگارش حديث، ۶ و اجازه نگارش ندادن به عبدالله بن العلاء دمشقى(م 164) سخن مى گويند. ۷ وليدبن مسلم از ابراهيم كوفى نقل مى كند كه وى از نگارش حديث نهى مى كرد. ۸ و اوزاعى نقل مى كند كه قتاده بصرى، نگارش را مكروه مى شمرد. ۹

1.تقييد، ص۱۱۰c

2.ابوزرعه، تاريخ، ص۶۰۸، شماره۱۷۲۶؛ تقييد، ص۹۸a؛ طبقات، ج۷/۲، ص۱۳۲، س۸؛ سنن، شماره۴۹۹؛ جامع، ص۷۳، س۹. ذيل اسناد، مصرى است.

3.طبقات، ج۵، ص۱۴۰، س۳، و نك: پايين، بند۱۲۸، پانويس۵۸۰، با ارجاع هاى بيشتر.

4.تقييد، ص۵۰۴۲b، براى ديدن اين حديث، نك: بالا، بندهاى۴۸ به بعد.

5.همان، ص ۴۲bـ۴۲a؛ سنن، شماره۴۷۸؛ طبقات، ج۲/۲، ص۱۱۹، س۱۶؛ جامع، ص۶۶، س۱۱

6.ابوزرعه، تاريخ، ص۳۶۳، شماره۷۸۶؛ تقييد، ص۴۶c

7.طبقات، ج۵، ص۱۴۰، س۵

8.جامع، ص۶۸، س۸

9.سنن، شماره۴۶۰

صفحه از 71