مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام(2) - صفحه 41

گنج به احاديث مكتوب، تصويب شكلى خاص و روشن از روايت مكتوب است. آنچه رايج تر است ،اين است كه اين تفسير به ابن عباس يا شاگردانش نسبت داده مى شود. ۱
66ـ اين مطالب ها ثابت مى كند كه در سوريه، در باب نگارش حديث، اختلاف نظر بوده است. با توجه به پيوستگى اسنادهاى سورى در نيمه دوم سده دوم، اصل و منشأ اين مطلب ها، بر خلاف مطالب مكى و يمنى، مورد ترديد نيست.
ترتيب زمانى پيشينه سورى ها پيچيده تر است؛ مگر آنكه شخص همه انتساب ها را معتبر بداند .با توجه به خصومت با نگارشى كه به اوزاعى نسبت داده شده، اين استنباط موجّه مى نمايد كه اين مسئله تا اواسط سده دوم مطرح بوده ؛يا شايد از اين هم متأخرتر بوده است. اين را كه در برخى از حديث هاى سورى ،عنصرهاى قديمى وجود دارد، مى توان بر اساس ادله ضعيفى كه در فقره بعد مطرح مى سازم، مورد استدلال قرار داد.
67ـ نكته هايى كه شايد درخور توجه باشد، به قرار زير است:
1. حكايت مربوط به ادريس و پسرش، قرينه حكايتى است راجع به ابوموسى و پسرش كه به طرز وسيعى مورد تصديق قرار گرفته است. ۲ اگر يكى از اين دو، الگوى ديگرى باشد، و سپس اگر ما تمايلى را به پيشرفت در تحوّل حديث ها بپذيريم،شكل سورى داستان است كه احتمال قدمت بيشترى دارد. مرجعيت و وثاقت ابوادريس،كمتر است؛ چه هم جوان تر است و هم شهرت كمترى دارد.
2. به ادله اى مشابه، مى توانيم اسناد كاملا سورى تفسير گنج[در آيه 82 سوره كهف] را كهن تر از انتساب كلاسيك اين تفسير به مكتب ابن عباس بدانيم.
3. بيشتر مطلب هاى راجع به عبدالله بن عمرو[از لحاظ اسناد.م] حجازى است؛ چون اين مطالب را نوه طائفى اش، عمرو بن شعيب، روايت كرده است.

1.به عنوان نمونه، نك: تقييد، ص ۱۷۷bـ۱۱۷c؛ طبرى، تفسير، قاهره،۲۹ ـ ۱۳۲۳، ج۱۶، ص۵، س۱۲

2.نك: بالا، بند۶۰، پانويس۲۹۲

صفحه از 71