مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام(2) - صفحه 43

و مدينه با معيارهاى كلاسيك[اش]، مكان آشكارترى براى يافتن احاديث نبوى است، نه حمص.
68ـ در اين تحليلى كه از مطلب هاى سورى به عمل آمد، به ندرت به گزارش هاى راجع به نوآورى هاى امويان ـ كه دستور دادند حديث ها نوشته شوند ـ اشاره كردم. شولر به اين گزارش ها كه فى نفسه نادرست نمى نمايند، اهميت مى دهد. ۱ وى استدلال مى كند كه اينها را در اصل بايد تاريخى دانست ۲ و نيز مى گويد كه فشار امويان، انگيزه اى بزرگ در شكل دادن نظريه هاى كتابت در كانون هاى ديگر بود. ۳ اعتراض اصلى من به اين نگرش، اين است كه اگر اين نوآورى ها تاريخى بودند و نماينده كوششى متمركز از سوى شخصيت هاى سورى بودند، انتظارمان از آنها اين بود كه اثرى نيرومند بر احاديث سورى باقى بگذارند؛ اما در عمل، قضيه چنين نيست. حديث هايى كه متضمن معاويه و مروان است ،عراقى است. ۴ همچنان كه اندكى پيش يادآورى شد، حديثى كه طبق آن عمربن عبدالعزيز به ابوبكربن محمدبن عمروبن حزم مدنى نوشت، در سوريه يافته نشد؛ در حالى كه حديثى كه مربوط به پدر اوست، مصرى است. همچنين، سوريان ،حديث هاى راجع به زهرى و كتابت حديث را (به رغم پيوند نيرومند زهرى با سوريه) به ندرت روايت كرده اند. ۵ يك گزارش دمشقى، تغيير روش زهرى را به اكراه هشام خليفه نسبت مى دهد. وى، زهرى را ناچار ساخت كه براى پسرانش بنويسد و از

1.بويژه نك: شولر، همان، ص۲۲۷ به بعد، ۲۲۹ به بعد.

2.همان، ص۲۲۹، و مقايسه كنيد با: ص۲۱۳

3.همان، ، ص۲۳۳،۲۳۱، ۲۳۶ و ۲۴۹

4.براى آگاهى از معاويه و زيد بن ثابت، نك: بالا، بند۲۹، پانويس۱۳۷(چنانكه در آنجا يادآورى شد، صدر اسناد، مدنى است). براى آگاهى از مروان و زيد بن ثابت، نك: بالا، بند۴۷، پانويس هاى ۲۲۵ـ۲۲۷ يك حديث بصرى نيز هست كه طبق آن، مروان هنگامى كه در مقام والى مدينه است، بر آن سراست كه دستور دهد حديث ابوهريره به كتابت درآيد(تقييد، ص۴۱a، ۴۱c).

5.درباره اين پيوند، به مثل، نك: Abbott, Studies, II, pp. ۱۸۱f.

صفحه از 71