مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام(2) - صفحه 44

آن پس، مردم از اوحديث نوشتند. ۱ روايت ديگرى كه دمشقيان نقل كرده اند، هم فاقد عنصر اكراه است و هم فاقد قصد توضيح تغيير روش[زهرى]؛ در عوض، اين رويداد به منزله زمينه اى براى داستانى راجع به قدرت حافظه زهرى به كار رفته است. ۲ از ديگر سو، حديثى كه مى گويد زهرى كتابى جز يك نسب نامه درباره قبيله خودش نداشت، در ميان سوريان يافت مى شود. ۳

مركزهاى ديگر

69ـ مركز دانش ديگرى كه ما از آن مدركى در باب اختلاف نظر بر سر نگارش حديث در دست داشته باشيم وجود ندارد. علماى مصر، بسيارى از مطلب ها را از جاهاى ديگر روايت مى كنند؛ اما اسنادهاى كاملا مصرى در اين زمينه بسيار كمياب اند ۴ و از مصريان نشانه اى از اينكه از خود عقيده هايى داشته باشند، ديده نمى شود.
اين مطالب درباره محدّثان واسط و مرو نيز صادق است. به هر حال، هيچ يك از اين

1.ابن عساكر، زهرى، شماره۱۰۵، و مقايسه كنيد با شماره۱۰۴. اين هر دو گزارش(دومى از منبعى متفاوت است) را لكر مورد بحث قرار داده(نك: بالا، بند۴۰، پانويس۱۹۵). براى آگاهى از گزارشى مشابه از ابوالمليح رقّى(م ۱۸۱)، نك: ابونعيم، حليه، ج۳، ص۳۶۳، س۶

2.فسوى، معرفة، ج۱، ص۶۴۰، س۵؛ رامهرمزى، محدّث، ص۳۹۷، شماره۴۰۶؛ ابن عساكر، زهرى، شماره۱۰۲

3.نك: بالا، بند۳۸، پانويس۱۸۳

4.حديث راجع به عبدالعزيزبن مروان كه در بالا، بند۶۷، شماره۴ ملاحظه شد، استثناست. گفته عبدالله بن عمرو كه«با پيغمبر ـ ص ـ بوديم و هرچه مى گفت مى نوشتيم» نيز اسنادى كاملا مصرى دارد، استثنايى آشكار است(ابوزرعه، تاريخ، ص۵۵۵، شماره۱۵۱۴). اما به نظر مى رسد كه اين، قطعه اى از حديثى طولانى تر باشد كه در آن، وى به صندوقى از نوشته هاى مشتمل بر گفته هاى حضرت پيغمبر (ص) مراجعه مى كند تا پاسخ اين پرسش را بيابد كه كدام يك از قسطنطنيه يا رم، پيش از ديگرى فتح مى شود(ابن حنبل، مسند، به كوشش شاكر، شماره۶۶۴۵؛ ابن عبدالحكم، فتوح مصر، به كوشش c.c Tirrey، نيو هاونNew Haven، ۱۹۲۲، ص۲۳ و ۲۵۶ و مقايسه كنيد با: ص۶ و ۲۵۷). دارمى نيز اين حديث را در بين مطلب هايش در باب نگارش گنجانده است(سنن، شماره۴۹۲).

صفحه از 71