درنگي در حديث «اول العلم...» - صفحه 20

وَ مَ آ أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَن كَثِيرٍ؛ هر چه به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده ايد....
اين آيات، گونه هايى از جبر تكوينى را ترسيم مى كنند؛ با اين تفاوت كه جبر تكوينى يا نامعيّن را مشخّص كرده اند. اختيار انسان، در اين آيات، ناديده گرفته نشده، ولى نتيجه حتّى در صورت اختيارى بودن مبادى و اصول، خود نوعى جبر است. اين نوعى از آميختگى و تداخل جبر و اختيار است، كه هيج كدام از اختيار انسانى و يا قطعى بودن قضا و حكم الهى را نفى نمى كند. انسان در مبادى و اساس امر داراى اختيار بوده، ولى در نتيجه و پايان، قضا و جبر الهى بر او حاكم است.
اين، به گونه اى، همان امرُ بين الأمرين است كه از طريق اهل بيت (ع) به ما رسيده است.

انسان ميان جبر مطلق و جبر معلّق

زندگى انسان بين اين دو جبر الهى، يعنى جبر مطلق و جبر معلّق واقع شده است، لذا احساس مى كند كه مقهور سلطنت و فرمانروايى خداوند متعال است. او در دايره سلطنت مطلق خداوندى، در دنيا و آخرت، به دنبال سرنوشت خود زندگى مى كند؛ جايى كه هيچ حكومتى جز فرمانروايى و حكومت خداوند متعال وجود ندارد.
اين اقتدار و سلطه الهى ـكه بر تمام هستى و زندگى دنيوى و اخروى انسان سايه گسترده است ـ به گونه اى است كه دايره هاى جبر مطلق و جبر تعليقى و... همگى بر حقيقت عدل الهى استوار شده اند. در اين سيطره و تسلّط همه جانبه الهى بر هستى و زندگى انسان هيچ پوچى و ستمى راه ندارد.

جبر تشريعى

در كنار جبر تكوينى، جبر تشريعى وجود دارد، كه شامل امور قطعى و از قبل تعيين شده در زندگى انسان هاست.
دين (شريعت) با مجموعه فراوانى از بايدها و نبايدها و وظيفه هاى تعبّدى زندگى انسان را پوشش داده است. و اين امور تعبّدى و از قبل تعيين شده، در تمام شريعت هاى الهى وجود داشته اند، و هيچ آيين الهى از اين امور تعبّدى خالى نبوده است. همه اين امور، براساس قسط و عدل الهى، بر طبق قابليت هاى انسان استوار شده اند.
سوره اعراف، آيه 29:

صفحه از 26