درنگي در حديث «اول العلم...» - صفحه 25

1 . ذكر خاص،
2 . نيايش،
3. تلاشى درونى براى حركت، پيشرفت، و رويكرد، گام پيش نهادن، روى آوردن و بازگشت نمودن در راستاى سير به سوى خداوند متعال. و اينك توضيح اين موارد:
1 . ذكر خاص: «ذكر» به معناى درخواست حضور در نفس يا حضور قلب است در برابر غفلت، كه به معناى دور شدن از حضور نفس است. و ذكر خداوند متعال همان دعوت، جلب و مهيّا سازى خود براى صفات و اسماى حسناى خداوند متعال است؛ شاهد ديدن او در هستى، سيطره و چيرگى او بر عالم وجود و در نفس انسان است. و آن، نوعى زندگى كردن روحى و روانى با صفات، اسما، حضور و سيطره خداوند متعال برتمام عالم هستى است. از جمله اين اسما و صفاتْ ستودن، ستايش، سپاسگزارى، بزرگداشت، تهليل، تحسين و مدح و ثنا كردن خداوند متعال است. و از جمله ذكر و ياد خداوند اين است كه انسان، به هنگام انجام و يا توجّه به معصيت، خداوند متعال را به ياد آورده و از آن كار صرف نظر كند. نيز در هنگام كسالت، سستى و كاهلى در امر طاعت خداوند متعال، او را به طاعت تشويق و رهنمون مى گرداند. پس همانا ياد خداوند ـ جلّ و على ـ در نفس انسان ايجاد خوف كرده و مانع از انجام معصيت شده، او را به طاعت الهى تشويق مى كند.
2 . نيايش: حالت درخواست و التماس از خداوند متعال است. نيايش و درخواست، خود يكى از دو روى اين مسأله است و روى ديگر آن پذيرش و قبول حاجت است. دعا از بنده و اجابت از خداوند متعال است.
3 . حالت سوم، كوشش هاى روحى و روانى در رسيدن به خداوند متعال و تلاش در حركت به سوى اوست. همين خود يعنى حركت روحى و روانى كه بنده به وسيله آن به دنبال رضايت خداوند متعال و جلب رحمت و بخشايش و اعتماد و حمايت خداوند ـ جلّ و على ـ قرار مى گيرد.
اين حالت از نوع اوّلِ ذكر، يعنى حمد يا سپاسگزارى يا مدح كردن نيست، و همان طور كه مشخص است، از نوع دوم نيايش و درخواست هم نيست؛ زيرا دعا نوعى داد و ستد با خداوند است. بنده درخواست خود را نزد خداوند متعال عرضه مى دارد و استجابت يا برآوردن درخواست و ندارى خود را از خداوند متعال مى خواهد، به او پناه مى برد و از او كمك و يارى مى جويد.
و اين نوع سوم همان كوشش و حركت درونى است كه در جهت واگذارى كارها به خداوند متعال، توكّل به او و پناه جستن به او از شرّ شيطان رانده شده انجام مى شود. و اين ها از مقوله حمد، مدح، ذكر و نيايش نيست، بلكه اين ها از مقوله سومى به نام «مقولات لقاء» است كه خود، جزو موضوعاتى مانند توجّه و وصال انسان به رضايت و رضوان خداوندى است كه با توجّه به محور بحث ما نيازى به مطرح كردن آن نيست و چنان كه مى بينيم در بحث هاى عرفان اسلامى هم بابى مستقل براى اين عنوان وجود ندارد. اين موضوع به دليل عدم شناخت گنج هاى معرفتى اين موضوع است.

صفحه از 26