1 . ذكر خاص،
2 . نيايش،
3. تلاشى درونى براى حركت، پيشرفت، و رويكرد، گام پيش نهادن، روى آوردن و بازگشت نمودن در راستاى سير به سوى خداوند متعال. و اينك توضيح اين موارد:
1 . ذكر خاص: «ذكر» به معناى درخواست حضور در نفس يا حضور قلب است در برابر غفلت، كه به معناى دور شدن از حضور نفس است. و ذكر خداوند متعال همان دعوت، جلب و مهيّا سازى خود براى صفات و اسماى حسناى خداوند متعال است؛ شاهد ديدن او در هستى، سيطره و چيرگى او بر عالم وجود و در نفس انسان است. و آن، نوعى زندگى كردن روحى و روانى با صفات، اسما، حضور و سيطره خداوند متعال برتمام عالم هستى است. از جمله اين اسما و صفاتْ ستودن، ستايش، سپاسگزارى، بزرگداشت، تهليل، تحسين و مدح و ثنا كردن خداوند متعال است. و از جمله ذكر و ياد خداوند اين است كه انسان، به هنگام انجام و يا توجّه به معصيت، خداوند متعال را به ياد آورده و از آن كار صرف نظر كند. نيز در هنگام كسالت، سستى و كاهلى در امر طاعت خداوند متعال، او را به طاعت تشويق و رهنمون مى گرداند. پس همانا ياد خداوند ـ جلّ و على ـ در نفس انسان ايجاد خوف كرده و مانع از انجام معصيت شده، او را به طاعت الهى تشويق مى كند.
2 . نيايش: حالت درخواست و التماس از خداوند متعال است. نيايش و درخواست، خود يكى از دو روى اين مسأله است و روى ديگر آن پذيرش و قبول حاجت است. دعا از بنده و اجابت از خداوند متعال است.
3 . حالت سوم، كوشش هاى روحى و روانى در رسيدن به خداوند متعال و تلاش در حركت به سوى اوست. همين خود يعنى حركت روحى و روانى كه بنده به وسيله آن به دنبال رضايت خداوند متعال و جلب رحمت و بخشايش و اعتماد و حمايت خداوند ـ جلّ و على ـ قرار مى گيرد.
اين حالت از نوع اوّلِ ذكر، يعنى حمد يا سپاسگزارى يا مدح كردن نيست، و همان طور كه مشخص است، از نوع دوم نيايش و درخواست هم نيست؛ زيرا دعا نوعى داد و ستد با خداوند است. بنده درخواست خود را نزد خداوند متعال عرضه مى دارد و استجابت يا برآوردن درخواست و ندارى خود را از خداوند متعال مى خواهد، به او پناه مى برد و از او كمك و يارى مى جويد.
و اين نوع سوم همان كوشش و حركت درونى است كه در جهت واگذارى كارها به خداوند متعال، توكّل به او و پناه جستن به او از شرّ شيطان رانده شده انجام مى شود. و اين ها از مقوله حمد، مدح، ذكر و نيايش نيست، بلكه اين ها از مقوله سومى به نام «مقولات لقاء» است كه خود، جزو موضوعاتى مانند توجّه و وصال انسان به رضايت و رضوان خداوندى است كه با توجّه به محور بحث ما نيازى به مطرح كردن آن نيست و چنان كه مى بينيم در بحث هاى عرفان اسلامى هم بابى مستقل براى اين عنوان وجود ندارد. اين موضوع به دليل عدم شناخت گنج هاى معرفتى اين موضوع است.