پنج آموزه اخلاقي در (شرح چهل حديث) - صفحه 158

امر و نهى ها بر اساس آنها شكل مى گيرد و اصول موضوعه اخلاق عملى را تشكيل مى دهد.

1. انسان, تغيير پذير است

انسان با بيشترين استعداد به معناى فلسفى آن و كمترين فعليّت, به دنياى مادّى پاى مى گذارد و در آغاز تولّد, چه بسا كه از بسيارى حيوانات ديگر, ناتوان تر باشد; ليكن در طول زندگى كوتاه يا دراز خود, همواره خود را محك مى زند و قابليت هاى خود را در عرصه خير يا شر, ارائه مى كند و خود را مى سازد و شكل مى دهد. باز شكل پيشين خود را رها مى كند و خود را در مى نوردد و شكلى تازه به خود مى گيرد و چون صورتگر نقاشى است كه هر لحظه بتى مى سازد و آن را مى سوزد و تصاوير ديگرى مى پردازد.
اين حركت از قوّه به فعل و اين خلع و لُبس, يا لُبس پس از لُبس (به تعبير فلسفى) , هرگز پايان ندارد و تا انسان دم مى زند, اين تحوّل وجود دارد. اين رويكرد, اصالت وجودى (به معناى اگزيستانسياليستى آن) است و بر براهين متين فلسفى استوار است; امّا در عرصه اخلاق, كاربردى وسيع مى يابد و عالم اخلاقى يى چون امام(ره), آن را ابزار كسب نتايج عملى قرار مى دهد. نتايج اين آموزه, بسيار است; از جمله آنكه:
انسان مى تواند اخلاقى زندگى كند و اسير غرائزش نباشد و از خود فراتر رود. اين امكان تغيير, آدمى را از حيوانات جدا مى كند و از او گُل سرسبد عالمِ امكان مى سازد. بدين ترتيب هر انسانى آمادگى تغيير و دگرگونى را ندارد و هيچ كس نمى تواند ـ و نبايد ـ در حدّى خاص, درجا بزند و سنگواره گردد.
اين امكان تغيير, در همه مراحل عمر وجود دارد. گرچه تغييرپذيرى انسان در آغاز زندگى اش و شكل گيرى او در اوان حياتش نيرومندتر است و هرچه از عمر آدمى بگذرد, اين دگرگونى دشوارتر مى شود; ليكن هرگز اصل امكان از ميان نمى رود و تا آخرين لحظه زندگى نيز امكان تغيير جهت, براى هر كس وجود دارد و تشبيه انسان به درخت بزرگ و چوب خشك, تشبيه دقيقى نيست.
و بالاخره اينكه نبايد درباره خود و

صفحه از 167