پنج آموزه اخلاقي در (شرح چهل حديث) - صفحه 162

بدبينانه به ذات انسان كه معتقد است همواره بايد بر سر فيلِ نفس كوفت تا يادِ هندوستان نكند, و نظر افراطى و خوش بينانه نسبت به انسان فطرى و اينكه اين فطرت, فعليت دارد, امام(ره) نظر واقع بينانه و ميانه اى ارائه مى كند. انسان, فطرتاً پاك و آماده كمال و رشد است; امّا اين آمادگى, به تنهايى كافى نيست; بلكه بايد همراه با تزكيه و تهذيب باشد. بدين ترتيب, ضرورت اخلاق و آموزش اخلاقى, آشكارتر مى شود.

3. درون انسان, آوردگاه خير و شر

انسان, موجود دوگانه اى است; دو پاره است; نيمى از او «ز آب و گِل» است و نيمى ديگر «ز جان و دل». ريشه در گِل خشكيده بويناك دارد; امّا روح خدايى در او دميده شده است و خدا گونه اى است در كالبد ديو. انسان, از سويى داراى همه غرائز حيوانى است و بى اين غرائز, امكان ادامه حيات از او سلب مى شود. انسانى كه غريزه ترس نداشته باشد, از خطرهاى جدّى نمى گريزد و در نتيجه, به دست نيروهاى مزاحم, از پاى درمى آيد; و انسانى كه داراى غريزه خشم نباشد, موانع سر راه خود را از ميان برنمى دارد و در نتيجه, پيشرفت نمى كند. انسانى كه داراى غريزه حُبّ ذات نباشد, دست از ادامه حيات مى شويَد و بالاخره, انسانى كه داراى غريزه جنسى نباشد, نوع خود را نابود مى كند. ليكن انسان, با اين غرائز, صرفاً حيوانى است بالفعل و چندان تفاوتى با ديگر جانوران ندارد; بلكه در مواردى از آنها ناتوان تر است.
امّا آدمى در اين غرائز منحصر نمى شود و اسير آنها نيست; مى تواند پاره اى از غرائز خود را از ميان ببرد, پاره اى ديگر را كنترل نمايد و پاره اى را تصفيه كند و اعتلا بخشد. افزون بر آن, انسان داراى فطرياتى است كه او را بر غرائزش مى شورانند; فطرياتى كه آرام و خواب را از او مى گيرند و در عين دارندگى, او را به جستجو مى كشانند و به جاى «آب», به جستجوى «تشنگى» برمى آيد. انسان مى تواند درست مخالف همه غرائز خود عمل كند; از خواب و خوراك, خوددارى كند; خود را مقطوع النسل كند; از هيچ چيز نترسد و

صفحه از 167