پنج آموزه اخلاقي در (شرح چهل حديث) - صفحه 165

عرب نيز شگفت زده و نوميد از بى خاصيّتى چنين دانشى, شيوه جاهلانه خود را بر اين حكمت شوم ترجيح مى دهد و از حكيم مى خواهد كه راهش را از او جدا كند تا شومى او بر سرش نبارد.
مولانا از اين داستان نتيجه مى گيرد كه:

فكر, آن باشد كه بگشايد رهى
راه, آن باشد كه پيش آيد شَهى
رويكرد اخلاقى امام(ره) به مسئله علم, نيز اين گونه است. از منظر ايشان, همه علوم بايد راه به جايى ببرند و انسان را از اين تنگناى خاك, نجات دهند; وگرنه آموزش آنها نه تنها خاصيّتى ندارد كه خود, حجاب راه و مانع كمال است. اگر جهل, حجاب ظلمانى است, علم نيز مى تواند حجاب نورانى باشد كه كنار زدن آن, دشوارتر است; چرا كه فرانماست و كمتر كسى حجاب بودن آن را درمى يابد و در نتيجه به استمرار گمراهى مى انجامد. آري…
علوم عقليه و حقايق اعتقاديه, اگر چنانچه تحصيل شود براى فهم خود آنها و جمع مفاهيم و اصطلاحات و زرق و برق عبارات و تزيين تركيبات كلمات و تحويل دادن به عقول ضعيفه براى تحصيل مقامات دنيويه, آن را «آيات محكمات» نتوان گفت; بلكه حُجب غليظه و اوهام واهيه بايد نام نهاد; زيرا كه انسان اگر در كسب علوم, مقصدش وصول به حق تعالى و تحقّق به اسما و صفات و تخلّق به اخلاق الله نباشد, هر يك از ادراكاتش دَرَكاتى شود براى او و حجابهاى مظلمه اى گردد كه قلبش را تاريك و بصيرتش را كور كند.(ص 392)
اين مسئله, اختصاص به علوم دنيوى يا اُخروى ندارد; بلكه هر دانشى كه راه به معشوق حقيقى نبرَد, بارِ خاطر است. حتّى گاه عرفان و علم توحيد نيز به جاى آنكه راهگشا و راهبر باشد, سدّ طريق كمال و موجب خسران و زيان ابدى است; زيرا موجب تكبّر شخص عارف و خود برتربينيِ او مى گردد و اسير اصطلاحات و تعابير و تعاريف مى ماند و

صفحه از 167