به وسوسه مىپردازد... و سرانجام آدم و همسرش متوجه برهنگى خويش مىشوند و به پوشانيدن خود با برگ درختان بهشتى مبادرت مىورزند. در ادامه اين آيات ، اشارتى در نهايت تناسب ، به «نعمت لباس و آراستگى ظاهرى» شده و در پى آن به «لباس پارسايى و خودآرايى باطنى» گريز زده شده است.
از فروع ديگر بلاغت قرآنى، زبان جدّى و همراه با «تأكيد» آن است، با اين كه رسم بلاغت اين است كه از تأكيد بىمورد پرهيز شود، راز اين همه سوگندها و تأكيدهاى گوناگون در قرآن آن است كه اين كتاب از حقايق برين هستى كه فراسوى افقهاى محدود و محسوس آدمى است خبر مىدهد و انسان را به حياتى متعالى و فراتر از زندگى عادى و هدفهايى برتر از خواستههاى حقير فرا مىخواند:
(يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ .1
هان اى كسانى كه ايمان آوردهايد ، هرگاه خداوند و پيامبر شما را به چيزى كه به شما حيات مىبخشد فرا مىخوانند ، آنان را اجابت كنيد).
و اين امر چيزى است كه انسان از آن طفره مىرود، آن را ناديده مىگيرد، به فراموشى مىسپارد، از آن غفلت مىورزد و شانه خالى مىكند و براى توجيه گريزپايى خود از مسئوليت، لجاجت مىورزد.
بدين جهت ، قرآن به جا و به اقتضاى نياز، از تأكيد بهره مىجويد و با زبان جدّى و تكاندهنده و كوبههاى پيوسته خود ، بر كالبد زمينگير او شوك وارد مىكند و او را به حركت و پويايى مىكشاند.
در سوره كوتاه عصر و راز تأكيدهاى پى در پى آن تأمل كنيد:
(وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَنَ لَفِى خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ