نيز به قرائت و تجويد و نغمه آسمانى آن دل سپرده و آن گاه در زبان موزون قرآن و زيبايىهاى آن كاوشهاى فراوانى كرده است.
اگر از توجه ويژه اهلبيت عليهم السلام نسبت به زيبايىهاى همهجانبه قرآن - كه همپاى قرآن بالندگى داشته است - بگذريم، شايد آثارى چون مجاز القرآن از ابوعبيده معمر بن المثنى (م 209ق)، معانى القرآن اثر يحيى ابو زكريا فرّاء ديلمى(م 208ق) و تأويل مشكل القرآن دستاورد ابن قتيبه ابو محمد عبد اللّه(م 276ق) ، از نخستين آثار كلاسيك به شمار آيند كه در بحث اسلوب قرآن و سبك ويژه آن نگاشته شدهاند.
ابوعبيده، پس از مقايسه تعابير لطيف و وجوه نظم قرآن با ادبيات رايج عرب، تأكيد مىورزد كه نمىتوان براى قرآن نظيرى يافت. فرّاء، از تركيب و اعراب قرآن سخن مىراند و به كنايه، استعاره، تشبيه، مجاز و التفات آن مىپردازد و به نغمه شيواى الفاظ قرآن و نظم و وزن و اثر شگرف آن در حسّ برون و ضمير نهان انسان عنايت مىكند. ابن قتيبه نيز به نوبه خود بر نظم زنجيرهاى واژگان، روانى، شيرينى و خوشگوارى، رسانايى و تأثير شگفت آن در دل آدميان تأكيد مىورزد و مىگويد: خداوند، قرآن را با نظم شگفتش تمايز بخشيد و... چنان كرد كه همى خوانده مىشود و هيچ ملالى نمىآورد؛ همى شنيده مىشود، ولى گوشها آن را ناخوش نمىدارند؛ تر و تازه و سرزنده است و با فزونى و تكرار قرائت، كهنه و فرسوده نمىشود... .۱
در همين روزگار است كه جاحظ، اديب و دانشمند معتزلى، براى نخستين بار اثرى مستقل به نام نظم القرآن مىنگارد.۲ همچنانكه ابوسعيد عبد الملك اصمعى (م 213ق) و ابوعبيد قاسم بنسلاّم (م 223ق) نيز از كسانى به شمار مىآيند كه در
1.تأويل مشكل القرآن : ص۱۱.
2.مذاهب التفسير الاسلامى : ص۱۴۴.