قرآن به فرايند جامعه بشرى و فراز و فرود آن است. در تحليل قرآن، زندگى انسان در روى زمين ، بر اساس سنّتهاى الهى و نوع ويژهاى از روابط علّى - معلولى جريان مىيابد كه در چارچوب تحليلهاى علمى - تجربى و حتى عقلى - استدلالى نمىگنجد. اين تحليل، همان است كه مىتوان از آن به تحليل متافيزيكى (غيرمادّى) تعبير كرد. در ادامه ، به زوايايى از اين نگرش قرآنى كه مربوط به گذشته و آينده جامعه بشرى است، اشاره مىشود.
گزارش تاريخ حيات بشر و تبيين فلسفه تاريخ و سنن حاكم بر سرنوشت جامعه انسانى، نيز از بخشهاى شيوا و دلكش قرآن كريم است. قرآن، رازهاى مدفون در اعماق خاموش تاريخ اقوام و امم درگذشته و صحنههاى ناآشناى كتاب بسته سرگذشت پيشينيان، همچون انديشههاى ذهنى يوسف در چاه و زندان ، گفتوگوهاى مخفيانه اصحاب كهف، موسى و خضر، ابراهيم و اسماعيل، آدم و حوا و... را به منظور آثار تربيتى و عبرتآموزى آن به نمايش گذاشته است:
(تِلْكَ مِنْ أَنبَآءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَآ إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَآ أَنتَ وَ لَا قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ .۱
آن از خبرهاى غيبى است كه به تو وحى كرديم . نه تو و نه قومت ، پيش از اين ، نمىتوانستيد آن را بدانيد . پس شكيبايى كن كه فرجام از آن پرهيزكاران است).
قرآن حقيقتهاى واژگونه در تاريخ را اصلاح و تحريفهايى كه با دست عصيانگر زر و زور و تزوير بر جبين پاكى و پاكان نشسته بود، زدود:
(مَا كَانَ إِبْرَ هِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ .۲
ابراهيمنه يهودى و نه نصرانى بود،بلكه راستگو و تسليمشده بود و از مشركاننبود) .