سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 22

چرا با ما در باره چگونگى شير دادن آن ، مشورت نمى كنى كه ما از شيرْ گرفته و فرزندانِ از شيرْ گرفته ايم (روزگارْ ديده و باتجربه ايم) . به خدا سوگند ، اگر پيمان هاى مؤكّد و عهدهاى متين در ميان نبود ، كژىِ متصدّى حكومت را درست مى كردم و او را به راه مى آوردم! بنا بر اين ، اى پسر ابو سفيان! حكومت را درست كن و از ولى عهد كردن كودكان ، دست بردار . بدان كه قبيله تو ، در باره ات نظر دارند و در مخالفتشان با تو ، استوارند .
معاويه ، از سخن مروان به شدّت خشمگين شد ؛ امّا خيلى زود، خشم خويش را فرو خورد و دست مروان را فشرد و گفت: خداوند ، براى هر چيز ، اصلى قرار داده و براى هر خيرى ، اهلى . آن گاه ، تو را در برخوردارى از كَرَم ، داراى جايگاهى قرار داده و در پيش من ، از ناحيه پدر ، عزيزى . تو پيش گام در رأيى و سَروَرى را در رُبوده اى . تو پسرِ سرچشمه هاى كَرَمى . ۱ آنان همان گونه اند كه توصيف نمودى ، و تو همان مقام را نزدشان دارى كه بيان كردى . ما همان گونه كه گفتى ، گرفتارِ كارهاى خودسرانه چندگونه ، سردرگم شده ايم . به خدا سوگند ، به كمك تو ـ اى پسر عمو ـ اميدواريم كه آنها را به سامان آوريم و مشكلات را برطرف نماييم و تيرگىِ آنها را از ميان برداريم تا كارها ، سهل و رو به راه شود . تو پس از امير المؤمنين ، نظير او هستى و در هر كارى ، پشت و پناهش . تو را پس از او ، بر خويشاوندانت گماشتم و سهم تو را از ماليات زمين ها ، بيش از ديگران قرار دادم . اكنون نيز به هيئتى كه همراه آورده اى ، جايزه خواهم داد و از آنها پذيرايىِ شايان خواهم كرد و به پاس امير مؤمنان ، تعهّد مى كنم كه تو را بى نياز سازم و خشنودت گردانم .

1.اين تُرّهات دروغ را مقايسه كنيد با آنچه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در باره اين مطرود پسر مطرود (مروان بن حكم) فرموده است : «الوزغ بن الوزغ ، اللعين ابن اللعين ، مارمولك پسر مارمولك! ملعون پسر ملعون!» (المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۴۷۹ . نيز ، ر . ك : الصواعق المحرقة : ص ۱۰۸ ، شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد : ج ۲ ص ۵۶ ، حياة الحيوان : ج ۲ ص ۳۹۹).

صفحه از 58