سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 32

بيان ديگرى از گفتگوهاى سفر اوّل

معاويه به قصد حج ، وارد مدينه شد . نزديكى هاى مدينه ، مردم ، پياده و سواره به استقبالش رفتند . زنان و كودكان ، بيرون آمدند و هر كس بر حَسَب توانايى خود ، از او استقبال نمود . و او با مخالفان ، نرمش نشان داد و با جمعيّت ، صحبت كرد و براى جلب خاطر و رضايشان كوشيد و چرب زبانى نمود ، تا شايد آنان را با كارى كه ديگر مردمان كرده بودند (انتخاب جانشين) ، موافق سازد . او كار را به جايى رساند كه در يكى از همين صحبت ها به مردم مدينه گفت: خستگى اين راه دراز را فقط به اميد ديدار شما ، بر تن هموار مى ساختم و ناملايمات را به همين خاطر ، تحمّل مى كردم تا اينك به ديدار شما مجاوران مزار پيامبر خدا نائل گشتم .
در جوابش خوشامد بسيار گفتند و اظهار داشتند : خودت هستى و خانه ات و هجرتت ! مردم اين جا همانند دوستى صميمى ، براى تو مهربان و نيك انديش و دلسوزند .
چون به جُرْف ۱ رسيد ، حسين بن على عليه السلام و عبد اللّه بن عبّاس به نزدش رفتند . معاويه گفت : به پسرِ دختر پيامبر خدا و به پسرِ عموى تنىِ او، خوشامد مى گويم .
سپس با اشاره به آن دو ، به مردم گفت: اينان ، دو سروَر بنى عبد مناف اند .
آن گاه ، رو به ايشان گرداند و با آنان ، هم سخن شد و خوشامد گفت و خود را نزديك كرد . گاه با اين يكى سخن مى گفت و گاه به آن ديگرى لبخند مى زد ، تا به مدينه رسيد . در آن جا مردم پياده و زنان و كودكان ، به او سلام كردند و با او همراه گشتند تا به اقامتگاهش در آمد . حسين عليه السلام به خانه رفت و عبد اللّه بن عبّاس به مسجد . معاويه ، با جمع كثيرى از شاميان ، روانه خانه عايشه امّ المؤمنين شد و اجازه ملاقات خواست .
عايشه فقط به خود او اجازه داد. چون در آمد، مستخدم عايشه، ذَكوان، آن جا بود.

1.جُرْف، منطقه اى در سه ميلى مدينه به سمت شام است(معجم البلدان: ج۲ ص۱۲۸). نيز، ر.ك: نقشه شماره ۳ در پايان جلد ۵.

صفحه از 58