روانشناسي و فقه الحديث - صفحه 50

امتيازات و چه خصوصياتى دارند. بگوييد اگر از فرد «الف» غيبت كرده ايد, او چه آدمى است؟ چه نسبتى با شما دارد؟ چرا كه او حتماً يك ارتباط و نسبتى با ما دارد.
با يك بررسى سطحى به دست مى آيد كه وجه مشترك تمام غيبت ها اين است كه ما نسبت به فرد غيبت شونده, احساس ضعف يا كمبود مى كنيم و او موفّق است و به قول مولانا: زان كه هر بدبختِ خرمنْ سوخته -مى نخـواهـد شمـع كس افروخته به اين جا مى رسيم كه غيبت كننده, عاجز است و «الغيبة جهد العاجز» و غيبت, تلاش انسان ناتوان است و غيبت كننده, نسبت به آن فرد, در خود, احساس كمبود مى كند و يا آن فرد به او ضربه اى زده, يا ظلمى كرده است. سؤالْ اين است كه: خب, تو چرا در مقابلش نمى ايستى؟ اگر ظلم كرده, اگر اذيّت كرده, اگر حقوق تو را پايمال كرده, چرا نمى روى با صراحت بگويى؟ چرا نمى روى از او شكايت بكنى؟ از اين جا مشخّص مى شود كه غيبت كردن, به دليل احساس ضعف و ناتوانى است. پس ما يا به جهت كمبودهايمان غيبت مى كنيم و يا به دليل ناتوانى هايمان كه نمى توانيم حقّ خودمان را بگيريم و راه گرفتن حقّمان را در غيبت كردن مى بينيم. اين, ضعفمان را بيشتر مى كند; ناتوانى مان را بيشتر مى كند. كتاب و منبع در اين زمينه فراوان نوشته شده كه انسانى كه ضعيف است و از خودش دفاع نمى كند, چگونه ياد بگيرد به جاى تسليم شدن و فرار كردن, با استفاده از ساز و كارهاى دفاعى مختلف, مقاومت كند.
بررسى همين جمله كوتاهِ «الغيبة جُهد العاجز»,يا اين كه بررسى كنيم كه حسادت, چه ريشه هايى دارد و چه موقعى انسان در خود, احساس حسادت مى كند, مى شود روانشناسى. مگر از روانشناسان, چه سؤالى مى كنند؟ شما فرزندتان را پيش من مى آوريد و مى گوييد كه درس نمى خواند. خب, زمانى او را مى آوريد كه دعوايش كرده ايد, تنبيهش هم كرده ايد; امّا باز هم درست نشده است. فكر مى كنيد شايد يك روانشناس, از راهى بتواند علّت درس نخواندن دانش آموزان و انگيزه هاى آن را پيدا كند. مثلاً شايد دانش آموزى از نظر هوشى ضعيف باشد, ذوق درسى نداشته باشد, يا ارتباطش با معلّمش

صفحه از 59