روانشناسي و فقه الحديث - صفحه 52

سيگارى شده اند. روانشناس, به يك مورد, نگاه نمى كند; بلكه كوشش مى كند با مشاهده و با آزمايش و به روش هاى مختلف, علّت يابى كند. مثلاً با كمك آموزش و پرورش, علّت گرايش پسر بچّه هاى مدارس راهنمايى يك ناحيه را به سيگار, بررسى علمى مى كند.
اگر ساده نگرى بكنيم و در مسائل انسانى, يك بُعد را در نظر بگيريم, حدّاقلْ اين است كه با مسئله, علمى برخورد نكرده ايم. به عنوان نمونه, در همان قضيه سيگار كشيدن نوجوانان, ما را دعوت مى كنند. بنده مى آيم و مى گويم: شما چند دانش آموز را تا به حال در يك ناحيه ديده ايد كه سيگار درجيبشان بوده؟ مثلاً سى دانش آموز راهنمايى پسر را در مدرسه اى شناسايى كرده اند. روانشناس, به جاى اين كه نصحيت بكند كه: «عزيزان! سيگار, بد است», بايد در مورد آنها مطالعه كند. شايد با تك تك آنها مصاحبه كند; امّا يك فرضيه اى در ذهن خود دارد و سعى مى كند كه نكات مشترك, پيدا كند. يكى از نقاط مشترك كه به دست مى آيد, همان «نوجوانى» و «در سنّ بلوغ بودن» همه آنهاست. خلاصه مى گويد كه نوجوانى, آغاز يك دسته از مسائل است; ولى حالا چرا همه نوجوان ها سيگارى نشدند؟ بعد, بررسى مى كند كه: آيا اين قضيه (سيگارى شدن دانش آموزان), مربوط به يك منطقه جغرافيايى خاص است؟ آيا افزايش جمعيت خانواده, سواد پدر, اختلافات خانوادگى, و الگو قراردادن پدر سيگارى و مسائلى از اين دست, موجب اين كار نبوده است؟ آيا بين ترك تحصيل و ضعف تحصيلى, با سيگار كشيدن, رابطه اى هست؟ بين مشكلات روحى دانش آموز و سيگار, بين ديدن برخى فيلم هاى سينمايى و سيگار, چه؟ روانشناس, به اين فرضيه ها نگاه مى كند و اينها را مطالعه مى كند.
فرض كنيد اگر چنين كارى را به يك استاد دانشگاه بدهند, حدود دو ماه در كتب داخلى و خارجى, در مورد سيگار و رابطه آن با نوجوانى مطالعه مى كند و يك دسته مطلب درمى آورد. بعد, يك فهرست از فرضيه ها و نتايجى كه ديگران به آنها رسيده اند, يادداشت مى كند; پرسش نامه مى دهد; مصاحبه مى كند و عواملى را كه فكر مى كند باعث گرايش به سيگار هستند, بررسى مى كند. بعد, مى بيند تحقيقى كه در مورد افراد مورد

صفحه از 59