نقد (عيار نقد) - صفحه 181

تحقيق جديد در مكرّرات صحاح ستّه, خصوصاً بخارى, بى معنا و بى مصداق مى شود.
ثالثاً صاحب مقاله, در تدليس صحابيان مى گويد: «بسيارى از صحابيان, حديث پيامبر(ص) را از صحابى ديگر مى شنيدند و آن را مستقيماً از پيامبر(ص) نقل مى كردند و در واقع, نوعى تدليس در اسناد داشته اند».(ص138)
تدليس ـ آن طور كه در كتب فنّى اهل سنّت بيان گرديده ـ, ادنى مرتبه جرح در راوى است كه در مورد صحابيان, بنا بر اصطلاح اهل فن, در جرح رواتْ موضوع نداشته و استعمال آن, نادرست است. وانگهى, در تعابير بسيارى از اهل حديث, معاصر بودن راوى در اسناد به ديگرى براى ذكر اخبار «معنعن», در قبال اخبار مفيد سماع «حدّثنا» و «أخبرنا» كافى است, و همين را در تمايز بين شرط بخارى و مسلم برشمرده اند كه براى مسلم, معاصر بودن راوى, براى رفع تدليس در روات مدلّس, كافى بوده است. پس بنابراين, تدليس در اسناد در مورد صحابه فاقد موضوع است.

نكته ديگر:

نويسنده مقاله, در مقايسه بين ابن عباس و ابوهريره مى نويسد: «كودكى ده تا دوازده ساله, به مدّت دو سال در مدينه بوده و 3879 حديث نقل كرده است. آيا نقل اين مقدار حديث از او, عجيب تر از نقل روايت توسط ابوهريره نيست؟». (ص139)
تاكنون هيچ محدّث و سيره نويسى ننوشته كه ابن عباس, آنچه را كه نقل نموده است, داراى چنين اشكالاتى است كه ابوهريره بدان مبتلاست; بلكه جملگى اتّفاق دارند كه ابن عباس, «حبرالأُمّة» بوده است و او را به عنوان مجتهد و صاحب رأى و نظر دانسته اند. در ميان صحابيان, او به عنوان «أكثرهم فتيا تروى عنه» همان, ج2, ص193. مشهور بوده, كه اخبار را به عنوان آثارْ نقل نموده و احدى هم بر آن اشكال ننموده است. بر خلاف ابوهريره, كه از عمر و عايشه گرفته تا ابو حنيفه و طرفدارانش, هيچ يك او را صاحب نظر و مجتهد در فهم كلمات پيامبر اسلام به حساب نياورده اند و همواره بر او طعن مى زنند. ۱

1.ميزان الاعتدال, ج۱, ص۷۵; سير أعلام النبلاء, ج۴, ص۵۲۸.

صفحه از 187