متفاوت از ديگر آرمانشهرهاست، زبان طنز اوست. مور اين طنزپردازي را در قالب به كارگيري اسمهاي خاص براي افراد و جايهاي مختلف نشان ميدهد. راوي يوتوپيا، مردي جهانگرد به نام «هيثلودي» است، به معناي «ياوه سرا» ۱ ، كه به همراهي دوستانش، از جمله تريكيوس آپيناتوس، به معناي «آقاي بازيگوش بيمعنا» ۲ از جزيرة يوتوپيا و شهرهاي آن از جمله اكوريا، به معناي «هيچ جا» ۳ و آمائوروت، شهر اصلي جزيره، به معناي «خيالي و نامعلوم» ۴ كه رودي به نام آنيدِر، به معناي «بيآب» ۵ در آن جريان دارد، ديدن ميكند. اين نوع كاربرد، شبيه شيوة شيخ شهاب الدين در نامگذاري دنياي مطلوب و آرماني خود به «ناكجا آباد» است. ۶
در ميان انديشمندان ايراني نيز پيش از همه، حكيم شيعي مذهب قرن سوم، ابونصر فارابي (م259 يا 260ق) با طرح مدينة فاضله و مدينة جاهله، آراي فلسفي خود را در باب شهر آرماني ـ كه از انديشههاي افلاطوني و ارسطويي نيز تا حدودي تأثير پذيرفته بود ـ آشكار ساخت. با اين همه:
كتاب جمهور افلاطون كتابي است كاملاً اجتماعي و سياسي و آراي اهل مدينة فاضله فارابي قبل از اينكه كتاب اجتماعي و سياسي باشد، كتاب فلسفي است. ۷
پس از او، دو حكيم شيعي ديگر، ابن سينا (م370ق) و خواجه نصيرالدين طوسي (م597ق) نيز در آثار خود، مستقيم يا غيرمستقيم، به توصيف مدينة فاضله پرداختند. خواجه نصير در كتاب اخلاق ناصري، با پيروي از فارابي، با ديدي فلسفي، ويژگيهاي مدينة فاضله و مدينههاي جاهله را مطرح كرد و به بيان اجزاي اين مدينهها پرداخت.
طرح فلسفي مدينة فاضله از سوي حكماي شيعي ايراني، موجب انتقاد برخي شده است كه:
با وجود احكام وسيع اجتماعي و اداري و اقتصادي و اخلاقي اسلامي تقريباً بيان مدينة فاضله بر اساس و مباني فلسفي كاري جالب و موجه نيست. ۸
مفسران، ادبا و عرفاي ايراني و آرمانگرا و بعضاً حكيم از جمله محمد بن جرير طبري، ابوالفضل ميبدي، فردوسي، عنصرالمعالي، ناصر خسرو، نظامي گنجوي، سعدي، مولوي، عطار و جامي، هر كدام، به نوعي جامعهاي آرماني و مدينهاي فاضله را توصيف ميكنند. ۹ در حقيقت، توجه به چنين جامعهاي از
1.همان، ص۲۹ .
2.همان، ص۱۰۳.
3.همان، ص۵۲ .
4.همان، ص۶۸ .
5.همان، ص۷۰ .
6.افلاطون نيز در كتاب جمهور در مورد اين شهر آرماني يك جا چنين شهري را زاييدة تصورات خود ميداند (ص۱۱۵) و جايي ديگر به صراحت ميگويد: «گمان نميكنم كه چنين شهري در هيچ نقطة جهان وجود داشته باشد… شايد نمونة آن در آسمان موجود باشد تا هر كس بخواهد، بتواند آن را مشاهده كند و در استقرار حكومت نفس خود از آن سرمشق گيرد.» (همان، ص۵۴۸) .
7.انديشههاي اهل مدينه فاضله، مقدمه، ص۳۵ .
8.همان، مقدمه، ص۴۴ .
9.به ترتيب، در تفسير آية ۱۵۹ سورة اعراف، تفسير آيات ۸۲ تا ۹۷ سورة كهف، شاهنامه، قابوسنامه در برشمردن شرايط مطلوب براي افراد مختلف جامعه و دربار، ديوان ناصرخسرو با انتقادهاي تند از وضعيت موجود در اجتماع، اقبالنامه، بوستان، مثنوي معنوي، منطق الطير و خردنامه اسكندري .