اخلاق و جنسيت در حديث خصال النساء - صفحه ۶۴

با توجه به همساني و ناهمساني زن و مرد از نظر زيستي، مي‌توان سه سرمشق مسلط را در باب پيوند ميان اخلاق و جنسيت در طول تاريخ انديشه اخلاقي يافت که به ترتيب شکل گرفته‌اند. اين سه ديدگاه، به ترتيب تاريخي، عبارت‌اند از:
۱. ديدگاه مسلط يوناني مبني بر فروتري زن، ۲. ديدگاه برابري‌طلبانه از قرن هيجدهم مبني بر همساني زن و مرد، ۳. ديدگاه جدايي طلبانه فمينيستي قرن بيستم و گذر از بحث تفاوت‌ها.

۱-۴. ديدگاه يوناني مبني بر فروتري زن

ديدگاه مسلط بر عمده جوامع تا قرن هيجدهم آن بود که فضايل مردانه با فضايل زنانه متفاوت است و کساني مانند ارسطو و گاه افلاطون حامي چنين نگرشي بوده‌اند؛ اما چون اين کسان معتقد به اين اصل بودند که برخورد ناهمسان با افراد همسان غير اخلاقي است، در پي آن بودند تا نشان دهند که زن و مرد واقعاً تفاوتي معنادار دارند که توجيه‌گر برخورد ناهمسان است. از اين منظر، چون زن و مرد در يک سطح از رشد عقلي و عاطفي قرار ندارند، ناگزير بايد احکام اخلاقي متفاوتي بر آنان بار کرد. افلاطون در برخي از آثار خود، سخت بر همساني زن و مرد پاي مي‌فشارد، حال آن که در مواردي شاهد دفاع او از برتري مرد بر زن هستيم؛ براي مثال، وي در رساله جمهور خود از مساوات ميان زن و مرد و لزوم تربيت يکسان براي دو جنس نام مي‌برد. ۱ همچنين از زبان «منون» نقل مي‌کند که فضيلت اصلي مرد در اداره امور شهر است و فضيلت اصلي زن در خانه‌داري و اطاعت از شوهر خويش است. اما سقراط بر او اشکال مي‌کند که فضيلت چون داراي مثال يا صورت واحدي است، پس بايد تجليات آن نيز در همه کس يکسان باشد. در نتيجه، اگر چيزي فضيلت به شمار رود، بايد در زن و مرد هر دو مشترک باشد و منون اين را مي‌پذيرد. ۲
با اين حال، در رساله تيمائوس زن را تنزل يافته و مسخ شده مرد دانسته، مدعي مي‌شود:
بعد از آن كه مردان پاي به مرحله وجود نهادند، آن عده از ايشان كه بزدل و ترسو بودند و زندگي را با بيدادگري به سر بردند، هنگام تولد دوم به صورت زنان در آمدند.۳
ارسطو نظام اخلاقي خود را بر اساس تفاوت بين دو جنس بنا مي‌نهد. وي بر اساس نظام طبيعت حکم مي‌کند که برخي انسان‌ها کامل و برخي ناقص هستند. در نتيجه:
برخي از زندگان، از همان نخستين لحظه زادن، براي فرمان‌روايي يا فرمان‌برداري مقدر مي‌شوند.۴
کتاب اول سياست به‌طور عمده،‌ به بسط همين انديشه اختصاص يافته است. وي در اين کتاب سه گروه را شناسايي مي‌کند: مردان، زنان و بردگان. بردگان ابزاري بيش در دست اربابان خود نيستند. زنان

۱.. جمهور، ص‌۲۷۲.

۲.. Meno, in Great books, V. ۶. p ۱۷۵.

۳.. مجموعه آثار افلاطون، ج۳، ص۱۹۱۸.

۴.. سياست، ص‌۱۰.

صفحه از ۸۲