اخلاق و جنسيت در حديث خصال النساء - صفحه 66

و لازم است که با موارد يکسان، بر اساس معيار يکسان، برخورد شود. به همين سبب، بردگي را مجاز مي‌دانست؛ زيرا بر اين نظر بود که بردگان از نظر طبيعي برده و دچار نقص عقلي هستند و حتي نظر برخي از معاصران خود را ـ که بردگي را بر اثر قانون يا زور موجه مي‌دانستند ـ رد و سعي مي‌کرد نشان دهد اختلاف ميان برده و ارباب ذاتي است. اگر بتوانيم نشان دهيم که توان عقلي برده ذاتاً کمتر از ديگران نيست، در اين صورت ارسطو نيز موظف است طبق معيار و عقلانيت خودش از اين نظر دست بکشد. ۱
با وجود نقدهايي که احياناً متوجه اين نگرش ارسطويي مي‌شد، در مجموع، نظر منسجم او مقبول افتاد و طي قرون بعدي به شکل‌هاي گوناگوني تفسير و بازتوليد و تقويت شد؛ براي مثال، ژان ژاک روسو، با اين تصور که «زن اساساً براي خوشايند مرد ساخته شده است»، ۲ به استناد تفاوت ميان زن و مرد، مدعي مي‌شد که «وظايف زن و مرد يکي نيست». ۳ وي فضايل را به خانگي (domestic virtues) و اجتماعي (social virtues) تقسيم مي‌کرد و معتقد بود که زنان بايد داراي فضايل خانگي باشند و در اين مسير تا جايي پيش مي‌رفت که فکر مي‌کرد:
روش آموزش و پرورش زن بايد عکس روش تربيت مرد باشد.۴
زيرا وي قدرت عقلي زنان را کمتر از مردان مي‌دانست و تکاليف زن را اين گونه تلخيص مي‌کرد: اطاعت و وفاداري نسبت شوهر و محبت به فرزندان. با همين نگرش بود که وي مي‌گفت برخي خطاهاي مردانه مي‌تواند فضايل زنانه باشد. هگل بر آن بود که داوري اخلاقي زنانه محدود به امور منزلي است؛ حال آن که تأمل در امور نظري و انتزاعي را کاري مردانه مي‌شمرد. فرويد نيز مدعي بود که زنان حس عدالت را در داوري اخلاقي کمتر از خود نشان مي‌دهند و قضاوت اخلاقي آنان متأثر از محبت و نفرت است. ۵ همچنين کانت در درس‌هاي فلسفه اخلاق خود، به صراحت، از تفاوت ارزش‌هاي اخلاقي زن و مرد سخن به ميان آورد و با آن که معتقد بود که خست ضد عقل است، نوشت:
خست در زنان بيشتر از مردان پيدا مي‌شود و اين امر البته با طبيعت آنها سازگار است؛ زيرا آنها در موقعيتي نيستند که بتوانند تحصيل کنند و به دست آورند، پس طبيعتاً بايد [آنچه را که دارند] پس انداز کنند. مردان چون مي‌توانند پول به دست آورند، بخشنده‌ترند.۶
اين نگرش همچنان کمابيش در ميان برخي متفکران ديده مي‌شود که بر جدايي فضايل اخلاقي مردانه و زنانه تأکيد مي‌کنند.

1.. Ethical theory and bioethics, James Rachels, in A Companion to Bioethics, edited by Helga Kuhse, p. ۲۱-۲۲.

2.. اميل يا آموزش و پرورش، ص‌۴۳۳.

3.. همان، ص‌۴۳۴.

4.. همان، ص‌۴۳۹.

5.. How are we to live?: Ethics in an age of self-interest, Peter Singer, P. ۲۰۷.

6.. درس‌هاي فلسفه اخلاق، ص‌۲۴۸.

صفحه از 82