نخستين گام در اين سير و سلوك ، ياد خداست . امام على عليه السلام درباره نقش ياد خدا در سازندگى انسان مى فرمايد :
أصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتِغالُهُ بِذِكرِ اللّهِ .[۱]
اساس سامان يافتن دل ، اشتغال آن به ياد خداست .
ياد خدا ، در واقع ، رمز خودسازى است ؛ چرا كه به تدريج ، انسان را از خودِ حيوانى تهى مى كند و دل را از رذايل اخلاقى ، پاك مى گردانَد و آن را براى پذيرش نور يقين ، آماده مى سازد . در متون اسلامى ، نقشِ سرنوشت ساز يادِ خدا در سازندگى انسان ، به تفصيل مورد توجّه قرار گرفته است . در اين جا براى نمونه ، به سه دسته از آنها اشاره مى كنيم :
دسته اوّل ، رواياتى كه بر نقش ذكر در آفت زدايى و سالم سازى قلب تأكيد دارند ؛ مانند آنچه از امام على عليه السلام نقل شده است :
ذِكرُ اللّهِ مَطرَدَةٌ لِلشَّيطانِ .[۲]
ياد كردنِ خدا ، راندن شيطان است .
ذِكرُ اللّهِ رَأسُ مالِ كُلِّ مُؤمِنٍ ، و رِبحُهُ السَّلامَةُ مِنَ الشَّيطانِ .[۳]
ياد خدا ، سرمايه هر مؤمن است و سود آن ، به سلامت ماندن از شيطان است .
ذِكرُ اللّهِ دَواءُ أعلالِ النُّفوس .[۴]
ياد خدا ، دواى درد جان هاست .
يا مَنِ اسمُهُ دَواءٌ و ذِكرُهُ شِفاءٌ ![۵]
اى آن كه نامش دواست و يادش شفا !
دسته دوم ، احاديثى كه ياد خدا را موجب شرح صدر و نورانى شدن دل و انديشه ، و ايجاد حيات و حواسّ باطنى ، و رشد و تكامل معنوى معرفى مى كنند ؛ مانند سخنان امام على عليه السلام در اين باره :
إِنَّ اللّهَ ـ سُبحانَهُ وتَعالى ـ جَعَلَ الذِّكرَ جلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرةِ ، و تُبصِرُ بِهِ بَعدَ العِشوَةِ ، و تَنقادُ بهِ بَعدَ المُعانَدَةِ .[۶]
خداى سبحان ، ذكر را جلاى دل ها كرد كه [گوش] پس از سنگينى ، بدان مى شنود و[ديده] پس از نابينايى ، بِدان مى بيند و پس از لجاجت ، با آن [در برابر خدا ]رام مى شود.
دَوامُ الذِّكرِ يُنيرُ القَلبَ وَ الفِكرَ .[۷]
مداومت بر ذكر ، دل و انديشه را نورانى مى كند.
مُداوَمَةُ الذِّكرِ قوتُ الأَرواحِ و مِفتاحُ الصَّلاحِ .[۸]
دوام ذكر ، خوراك جان ها و كليد درستى است.
دسته سوم ، احاديثى كه معرفت خدا و اُنس با خدا و محبّت او را ثمره ياد خدا مى دانند ؛ مانند آنچه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است :
مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ عز و جل أَحَبَّهُ اللّهُ .[۹]
هر كس خدا را فراوان ياد كند ، خداوند [ نيز] او را دوست خواهد داشت .
و امام على عليه السلام فرموده است :
الذِّكرُ مِفتاحُ الأُنسِ .[۱۰]
ذكر ، كليد اُنس است.
بنا بر اين ، ياد خدا در گام اوّل سلوك ، آينه دل را از زنگارهاى اخلاق و اعمال ناشايست ، پاك مى كند و در گام دوم ، با نورانى ساختنِ آن ، زمينه را براى انعكاس معارف شهودى در آن و دستيابى به معرفت و محبّت خدا ، فراهم مى سازد .
با عنايت به آثار و بركات ياد خدا و نقش كليدىِ آن در سازندگى انسان و جامعه توحيدى است كه در جاىْ جاىِ قرآن كريم و احاديث اسلامى ، بر كثرت ذكر ، بلكه تداوم آن ، تأكيد شده است :
«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرا .[۱۱]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! خدا را فراوان ياد كنيد» .
«فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَوةَ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ قِيَـمًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ.[۱۲]
و چون نماز را تمام كرديد ، ايستاده و نشسته و بر پهلو خوابيده [و در هر حال] ، خدا را ياد كنيد» .
«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَـمًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ .[۱۳]
آنان كه ايستاده و نشسته و بر پهلو آرميده ، خدا را ياد مى كنند» .
امام صادق عليه السلام فرموده است :
ما مِن شَى ء إِلّا و لَهُ حَدٌّ يَنتَهى إِلَيه إِلَا الذِّكر ، فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ يَنتَهى إِلَيهِ .[۱۴]
هيچ چيزى نيست جز آن كه حدّى دارد كه بدان منتهى مى شود ، جز ياد [خدا ]كه حدّ نهايتى ندارد .
امام عليه السلام ، سپس اين آيه را خواند :
«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را فراوان ياد كنيد» .
درباره نقش ذكر در سازندگى انسان ، توجّه به چند نكته ضرور است :
الف ـ تداوم ذكر
آنچه موجب ظهور آثار ذكر در پيراستگى و آراستگىِ قلب و رسيدن به معرفت شهودى است ، تداوم ذكر است ؛ چنان كه در شمارى از متونى كه گذشت ، بدان تصريح شده است . شايد ذكر «خروج از ظلمات و ورود به عالم نور» در سوره احزاب ، پس از «امر به كثرت ذكر» ، به همين دليل باشد :
«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرا وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً هُوَ الَّذِى يُصَلِّى عَلَيْكُمْ وَ مَلَـلـءِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّـلُمَـتِ إِلَى النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا.[۱۵]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! خدا را فراوان ياد كنيد و صبح و شام ، او را تسبيح گوييد.اوست كه با فرشتگانش بر شما درود مى فرستد تا شما را از تاريكى ها ، به سوى نور، بيرون ببرد؛ و با مؤمنان ، هماره مهربان است» .
بنا بر اين ، ذكرى كه تداوم نداشته باشد و بر قلب غلبه نكند ، نمى تواند در مسير معرفت شهودى ، نقش ايفا كند .
فقيه و محدّث بزرگ ، فيض كاشانى رحمه الله ، در رساله زاد السالك ، در پاسخ به نامه يكى از طلاب علوم دينى ، درباره كيفيت سلوك راه حق ، ۲۵ ره نمود ارائه كرده و در ره نمود هجدهم گفته است :
قدرى از اذكار و دعوات [ را] وردِ خود ساختن در اوقات معيّنه ، خصوصا بعد از نمازهاى فريضه ، و اگر تواند كه [در] اكثر اوقات ، زبان را مشغول ذكر حق دارد ـ و اگر چه جوارح ، در كارهاى ديگر مصروف باشد ـ ، زهى سعادت !
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه زبان مبارك ايشان ، در اكثر اوقات ، تَر بوده است به كلمه طيّبه : «لا إله إلّا اللّه »؛ [حتّى] اگر چيزى مى خورده اند و اگر سخن مى گفته اند و اگر راه مى رفته اند ، الى غير ذلك .[۱۶]چه اين ، مُمِدّ و معاونى قوى است هر سالك را ،و اگر ذكر قلبى را نيز مقارنِ ذكر لسانى سازد ، به اندك زمانى ، فتوح بسيار روى مى دهد .[پس] تا مى تواند ، سعى نمايد كه دم به دم ، متذكّر حق مى بوده باشد تا غافل نشود كه هيچ امرى ، به اين نمى رسد در سلوك ، و اين ، مددى است قوى در ترك مخالفت حق ـ سبحانه ـ به معاصى .[۱۷]
ب ـ كامل ترين مصاديق ذكر
نماز ، كامل ترين مصداق ذكر است و آيه شريف زير ، به همين نكته ظريف اشاره دارد :
«أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى .[۱۸]
نماز را براى ياد من ، بر پا دار» .
نماز ، اگر با آداب و شرايط آن (بويژه حضور قلب) ، انجام شود ، در گام اوّل ، همه زشتى ها و پليدى ها را از انسان دور مى كند و او را به صفت تقوا متّصف مى سازد و در گام دوم ، سالك را به بساط معرفت شهودى و قرب ومحبت الهى مى رسانَد ؛ چنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله «نور معرفت» را از بركات نماز مى شمارد و امام على عليه السلام نماز را نردبان عروج جان براى رسيدن به خدا و زيارت او معرفى مى كند .
ج ـ حقيقت ذكر
نكته ديگر ، اين كه حقيقت ذكر ، احساس حضور در محضر حق تعالى است . از اين رو ، ذكر زبانى ، بدون توجّه قلبى ، اثر چندانى در نورانيت دل نخواهد داشت . نشانه توجّه قلبى انسان به آفريدگار جهان نيز مسئوليت شناسى در همه زمينه هاست .
ذكرِ به اين معنا و بويژه تداوم آن ، بسيار دشوار است ؛ چنان كه امام صادق عليه السلام در گفتگو با يكى از يارانش ، درباره سخت ترين چيزهايى كه خدا بر خلقش واجب كرده است ، چنين فرموده است :
ألا أُخبِرُكَ بِأَشَدِّ ما فَرَضَ اللّهُ عز و جل عَلى خَلقِهِ ؟ قُلتُ : بَلى . قالَ : إنصافُ النّاسِ مِن نَفسِكَ ، و مُؤاساتُكَ أخاكَ ، و ذِكرُ اللّهِ فى كُلِّ مَوطِنٍ . أما إنّى لا أقولُ : سُبحانَ اللّهِ ، وَ الحَمدُ للّهِِ ، و لا إلهَ إلَا اللّهُ ، و اللّهُ أكبَرُ ، و إن كانَ هذا مِن ذاكَ ، و لكِن ذِكرُ اللّهِ ـ جَلَّ و عَزَّ ـ فى كُلِّ مَوطِنٍ إذا هَجَمتَ عَلى طاعَةٍ أو عَلى مَعصِيَةٍ .[۱۹]
[امام عليه السلام فرمود:] «آيا تو را از سخت ترين واجباتى كه خدا بر خلقش واجب كرده، آگاه نكنم؟» . گفتم : چرا . فرمود : «انصاف دادنت به مردم از جانب خودت ، و سهيم كردن برادرت [در مال ودارايى ات] و ذكر خدا در هر جا ؛ امّا بدان كه مقصود من از ذكر ، گفتن سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه اكبر نيست . اگر چه اينها هم ذكر هستند ؛ بلكه مقصود ، ياد كردن خداى عز و جل در هر جايى است كه آهنگ طاعت يا معصيت مى كنى» .
د ـ شرط بهره گيرى از ذكر
يكى از شرايط مهم پذيرفته شدن نماز و بهره گيرى از بركات آن ـ كه در متون اسلامى بر آن تأكيد شده ـ زكات است . لذا قرآن كريم ، در كنار نماز ، مردم را به پرداختن زكات ، دعوت مى كند .
امام رضا عليه السلام در اين باره مى فرمايد :
إنَّ اللّهَ عز و جل أمَرَ بِثَلاثَةٍ مَقرونٍ بِها ثَلاثَةٌ أُخرى : أمَرَ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ، فَمَن صَلّى و لم يُزَكِّ لَم تُقبَل مِنهُ صَلاتُهُ... .[۲۰]
خداى عز و جل به سه چيز فرمان داده كه سه چيز هم همراه آنهاست: به نماز و [همراهش ]زكات ، فرمان داده است و از اين رو ، هر كس نماز بگزارد و زكات نپردازد ، نمازش پذيرفته نمى شود ....
نقش پرداختن زكات در بهره گيرى از آثار نماز ، تا آن جاست كه پيامبر خدا مى فرمايد :
لا صَلاةَ لِمَن لا زَكاةَ لَهُ .[۲۱]
آن كه زكات ندهد ، نمازى ندارد .
گفتنى است كه زكات ، در مفهوم عامّ آن ، شامل مطلق حقوق مالى ، اعم از واجب و مستحب است . لذا امام صادق عليه السلام در پاسخ به سؤالى درباره زكات ظاهرى و باطنى مى فرمايد :
أمَّا الظّاهِرَةُ فَفى كُلِّ ألفٍ خَمسَةٌ و عشرونَ درهما ، و أمَّا الباطِنَةُ فَلا تَستَأثِر عَلى أَخيكَ بِما هُوَ أَحوَجُ إِلَيهِ[۲۲]مِنكَ .[۲۳]
زكات آشكار ، در هر هزار درهم ، بيست و پنج درهم است؛ امّا زكات باطنى (حقيقى) ، آن است كه چيزى را كه برادرت بدان نيازمندتر است ، براى خود ، نگاه ندارى .
بنا بر اين ، مى توان گفت كه مطلق احسان به خلق و گره گشايى از كار مردم براى خدا ، شرط بهره گيرىِ كامل از بركات مطلق ذكر و در رأس آن ، نماز است .
[۱]. غرر الحكم : ح ۳۰۸۳ .
[۲]. غرر الحكم : ح ۵۱۶۲ .
[۴]. غرر الحكم : ح ۵۱۶۹ .
[۵]. مصباح المتهجّد : ص ۳۶۱ ، الإقبال : ج ۳ ص ۳۳۷ ، المصباح ، كفعمى : ص ۷۴۴ ، بحار الأنوار : ج ۹۰ ص ۶۲ ح ۳ .
[۶]. نهج البلاغة : خطبه ۲۲۲ .
[۷]. غرر الحكم : ح ۵۱۴۴ .
[۸]. غرر الحكم : ح ۹۸۳۲ .
[۹]. الكافى : ج ۲ ص ۵۰۰ ح ۳ ، الزهد ، حسين بن سعيد: ص۵۵ ح ۱۴۸ ، بحار الأنوار : ج ۹۳ ص ۱۶۰ ح ۳۹ .
[۱۰]. غرر الحكم : ح ۵۴۱ ، عيون الحكم والمواعظ : ص ۴۰ ح ۸۸۶ .
[۱۳]. آل عمران : آيه ۱۹۱ .
[۱۴]. الكافى : ج ۲ ص ۴۹۸ ح ۱ ، عدّة الداعى : ص ۲۳۳ .
[۱۵]. احزاب : آيه ۴۱ ـ ۴۳ .
[۱۶]. متن حديث ، از امام صادق عليه السلام بدين شرح است : «و كانَ أبى كَثير الذِّكرِ لَقَد كُنتُ أمشى مَعَهُ و إنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ وآكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ و إنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ و لَقَد كانَ يُحَدِّثُ القَومَ و ما يَشغَلُهُ ذلِكَ عَن ذِكرِ اللّهِ و كُنتُ أرى لِسانَهُ لازِقا بِحَنَكِهِ يَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ؛ پدرم بسيار ذكرْ گو بود . در كنارش راه مى رفتم و او ياد خدا مى كرد . با او سر سفره مى نشستم و او ياد خدا مى كرد . با مردم سخن مى گفت ، ولى اين كار ، وى را از ياد خدا باز نمى داشت و [همواره] مى ديدم كه زبانش بر كامش مى خورَد و مى گويد : لا إله إلّا اللّه » (الكافى : ج ۲ ص ۴۹۸) .
[۱۷]. ده رساله ، فيض كاشانى (به اهتمام: رسول جعفريان ، چاپ نشاط ، ۱۳۷۱ ش) ص ۸۶ .
[۱۹]. الكافى : ج ۲ ص ۱۴۵ ح ۸ ، معانى الأخبار : ص ۱۹۳ ح ۳ ، بحار الأنوار : ج ۷۵ ص ۳۴ ح ۲۹ .
[۲۰]. الخصال : ص ۱۵۶ ح ۱۹۶ ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ص ۲۵۸ ح ۱۳ ، كشف الغمّة : ج ۳ ص ۸۳ ، بحار الأنوار : ج ۹۶ ص ۱۲ ح ۱۷ .
[۲۱]. الطبقات الكبرى : ج ۵ ص ۳۶۳ ، مستدرك الوسائل : ج ۷ ص ۱۲ ح ۷۵۰۷ .
[۲۲]. در منبع حديث، «إليك» آمده كه تصحيف شده است.
[۲۳]. الكافى : ج ۳ ص ۵۰۰ ح ۱۳ ، معانى الأخبار : ص ۱۵۳ ح ۱ ، أعلام الدين : ص ۱۲۶ ، بحار الأنوار : ج ۹۶ ص ۳۹ ح ۱۰ .