از مشاهير عالمانى هستند که ابن أبي حاتم در زمان آنها مى زيسته است و به آثار حديثى و علمى آنان دسترسى داشته است. از بسيار اين مشاهير با يک واسطه، حديث نقل کرده است. اين واسطه ها که در طبقه اساتيد او هستند، در کتاب الجرح و التعديل او مورد توثيق قرار گرفته اند (رک: ابن أبي حاتم الرازى و اثره فى علوم الحديث: ص 69- 85).
در ميان عالمان شيعى نيز، با محمد بن مسعود عيّاشى سمرقندى (م 320هـ ) صاحب تفسير عياشى، على بن ابراهيم قمى (م 329 هـ ) صاحب کتاب تفسير، و محمد بن يعقوب کلينى (م 329 هـ ) مؤلف کتاب کافى، هم زمان بوده است.
به علاوه، از کتاب هاى تفسيرى پيش از خود، مانند تفاسير سعيد بن جبير، و مقاتل بن حيّان و سُدّى و ربيع بن انس و أبي العاليه، که همگى از تابعيان بوده و امروزه تفاسير اصلى آنان در دست نيست، بهره برده و روايات آنها را به شاگردان و کتب پس از خود منتقل ساخت. از اين رو، رواياتى را که در کتب ديگر کمتر ذکر شده، در کتاب او مى توان يافت.
اين مسأله موجب شد که تفسير ابن أبي حاتم، مورد قبول تفاسير پس از خود قرار گيرد، و حلقه ارتباطى مهمى در اتصال کتب پيشين به نسلهاى بعد، همچون ابن کثير و سيوطى، گردد.
ب) روش تفسيرى
شيوه کار ابن أبي حاتم در اين کتاب به قرار زير است:
1. تفسير ابن أبي حاتم، از روش روايى محض تبعيت کرده است؛ به اين معنا که مانند تفاسير نقلى ديگر، همچون تفسير طبرى و تفسير الدرّالمنثور، غير از استناد به روايات، از منبع ديگرى براى تفسير قرآن بهره نبرده است.
2. با توجه به آنکه نويسنده، خود رجال شناس بزرگى بوده و کتابى مبسوط در جرح و تعديل داشته است، در انتخاب احاديث خويش سخت گير بوده و به ارائه صحيح ترين اسناد و قوى ترين متون اصرار داشته است. پس در اين جهت همچون تفاسير طبرى و درّالمنثور اقدام نکرده است که بر همسانى و توازن همه متون روايى تأکيد داشته اند، و در ارائه مجموعه اقوال به دست رسيده از پيامبر( و صحابيان و تابعيان ترجيحى ميان آنها قائل نشده اند و حتى گاهى سخن پيامبر( را بعد از نقل همان سخن از صحابى قرار داده اند. ابن أبي حاتم، خود، مى نويسد:
هرگاه در تفسير يک آيه به روايتى مقبول از پيامبر( دست مى يافتم، ديگر در کنار آن اقوال صحابه را ارائه نمى کردم (تفسير ابن أبي حاتم: ج 1 مقدمه).
سپس مى نويسد:
اگر از صحابه، رواياتى شبيه به هم مى يافتم، قوى ترين متن و سند را انتخاب کرده و موارد ديگر را با حذف اسنادها و به تلخيص اشاره مى نمودم، و اگر روايات آنان داراى تعارض بود، به بيان ذکر اختلاف و سند هر يک از آنها مى پرداختم. در طبقه بعد، اين کار را با